بالاخره یه راهی برای دسترسی به کتاب صوتی انگلیسی پیدا کردم و کتابایی که میخواستم رو تونستم پیدا کنم. و چون خیلی تلاش کردم به هیچکی یادش نمیدم :))))) کونتون بسوزه
دیشب خواب دیدم پسرعموها و دخترعموها و بقیه جوون های فامیل بابام اومده بودن دنبالم و سوار ماشین اخرین مدل پسرعموم شدیم بعد تو راه کلی زدیم و رقصیدیم و وقتی پیاده شدیم بریم یه جا یه چیزی بخوریم، یکی از پشت زد رو شونهام و گفت حواست باشه موجودی کارتت کمه :)))))
و همه فامیلامون شنیدن و من از خجالت آب شدم :)))
به این میگن ناخوداگاه فقیر :))))))))
امروز باباسفنجی دیدیم، لویی دیدیم، چند ساعت حرف زدیم و بازی کردیم و دوباره فیلم دیدیم، چون سه سالمون شد :>
واقعا روانم حالش خیلی خوبه از وقتی توییتر نیستم. گه ترین جای ممکنه شده توییتر فارسی.
توی کانال تلگرام توییتر دانشگاه تهرانیا هنوز ناخودآگاه میرم و گاهی میخونم و گاهی فرار میکنم.
دیروز خوندم و یکی نوشته بود: از اینکه واکسن کرونا رو کشف کنن خوشحال نباشید انسولین هم فلان سال کشف کردن ولی توی ۲۰۲۰ تو ایران کمیاب شد.
خب کیرم دهنتون که نمیذارید یذره امید برای آدم بمونه. انگار کم بدبختی اتفاق افتاده داریم که برای اتفاق نیوفتاده هاشم از الان دارید عزا میگیرید. کیریا.
ای بابا جانی دپ دادگاه های اخیرش رو باخت و از fantastic beasts بیرونش کردن. :(((((
وات د فااااااک؟ :(((((((((
مامان و بابام اعتراض کردن که سریال رو سانسور شده براشون گذاشتم.
بابا من میخوام حرمتا بینمون از بین نره عجبا.
حالا فامیل که کلا چیز چرتیه چون یسری ادم رندوم با اعتقادات رندومن که تو باهاشون رفت و آمد میکنی نه چون قبولشون داری یا ازشون چیز یاد میگیری یا باهاشون خوش میگذره صرفا چون سالها قبل دو نفر سکس کردن. :))) این هیچی.
ولی اینکه حتی درجه بندی داره هم بده. مثلا شوهر دختر عموی من واقعا آدم فهمیدهایه. یا پدر شوهر دختر دخترعموم خیلیییی پسرمرد باسواد و گوگولیه و میشینه شعر میخونه همه کیف میکنن. ولی در عوض داییم کسخله و ما طبیعتا با داییم بیشتر رفت و آمد میکنیم تا اون عزیزا ؛(
حالا نصف سایتا فیلمو سانسور میکننا
بعد من سرچ کردم مانی هایست سانسور شده و با اعتماد بنفس کامل برای خانواده پخش کردم و خودمم همزمان با اونا فهمیدم که سانسور شده نیست :/ ای درد بگیرید خب
پست قبلمو که نوشتم یاد این مطلب افتادم که توی کتاب دنیای سوفی خوندم.
نوشته بود فقط و فقط در یک حالته که همهی قوانین بصورت عادلانه تصویب میشه و حق هیچ کس ضایع نمیشه؛
در حالتی که افراد بطور قطعی بدونن بعد از مرگشون دوباره زنده میشن منتها در یه جنسیت/نژاد/سطح اجتماعی متفاوت.
اینطوری قانونگذار میدونه که توی زندگی بعدیش خودش ممکنه کارگر بشه، یا یه زن فاحشه، یه یک کودک بی سرپرست، یا هر چیز دیگری... و در این صورته که طبقهی حاکم قوانین رو به نفع خودش وضع نمیکنه. به نفع همه وضع میکنه.
امروز رفتم دوچرخه سواری و دائم تو ذهنم میگفتم:
الان من دارم مرتکب جرم میشم؟
یعنی دارم بقیه رو تحریک میکنم؟
اگه شالم افتاد سرم کنم یا نه؟
اگه شالم بیوفته و سرم نکنم دارم حرکت اعتراضی انجام میدم؟
اگه یه جا از دوچرخه بیوفتم بقیه میخوان بگن دیدی چه بد بود؟بخاطر اینه که دختره. پس بی دلیل نیست که میگن نباید دخترا دوچرخه سواری کنن.
هی هم وسطش به خودم میگفتم you got this
و در پایان از همهی این فکرایی که یه لحظه رهام نکردن خسته شدم.
بابا من فقط میخواستم دوچرخه سوار بشم
نمیخواستم احساس کنم قهرمانم یا خفنم
فقط و فقط میخواستم خیلی معمولی دوچرخه سواری کنم.
از این لحاظه که به زندگی یه مرد سفید پوست غبطه میخورم. یکی که وقتی صبحا بیدار میشه و خودشو توی آینه میبینه یه انسان میبینه. اگه توی راه تصادف کنه صرفا اینو یه اتفاق معمولی میبینه و نگران قضاوت کسی نیست که وای نکنه بگن چون من مرد ام رانندگیم بده.
اگه یه موفقیت بدست بیاره با خودش فکر نمیکنه که ایول من کل نژادمو سربلند کردم، یا به اطرافیانم نشون دادم که موفقیت ربطی به جنسیت نداره، یا نکنه بقیه فکر کنن من با رئیسم سکس داشتم و تونستم این شغلو بدست بیارم؟
و اگر شکست بخوره نگران سرخوردگی و ناامید کردن هم جنسا و هم نژاد های خودش نیست. صرفا یه ادم معمولیه که به موفقیت نرسیده.
یه مرد سفیدپوست به هیچ کوفتی فکر نمیکنه و فقط زندگی پر خطا و کم قضاوتشو پیش میبره و خوش بهحالش.