کتاب surely you're joking Mr Feynman رو به همه پیشنهاد میکنم. با یکی از بزرگترین دانشمندان معاصر آشنا میشید و از طرز تفکرش و کنجکاوی و سرک کشیدنش توی همه چی شگفت زده میشید.
فیزیکدانی که با مهارت دختر بلند میکنه :))) ، برای اینکه یه سخنرانی توی برزیل داشته میره زبان پرتغالی رو یاد میگیره، برزیل میمونه و فیزیک تدریس میکنه و در کنارش توی یه گروه ساز میزنه و با گروهش توی کارناوال ها شرکت میکنه و خیلی از کارهایی که از یه دانشمند انتظار نمیره رو انجام میده ؛))) و در نهایت جایزهی نوبل فیزیک رو میگیره.
من این کتاب رو خوندم و کتاب بعدیشو شروع کردم که در ادامهی قبلیه و اسمش
What do you care what other people think عه. تا اینجا به قدری ازش راضی بودم که بقیهی کتاب هاشو حتی علمی هارو هم میخونم.
اگه خواستید کتابهای فارسیشو به عنوان هدیه برام بخرید هم میپذیرم :))))
وقتی نوجوون بودم با دیدن بچهها قلبم از شدت ذوق میترکید. از دیدن صورتای کوچیک و دست و پای فسقلیشون ضعف میکردم و در نتیجهی این احساسات برانگیخته باهاشون بازی میکردم و ساعتها ازشون خسته نمیشدم.
از وقتی که از تفکر معمول جامعه راجع به تولید مثل و بدیهی بودنش فاصله گرفتم، انگار اون احساسات خالصم به بچهها از بین رفت. چون فکر کردم. چون فهمیدم تولیدمثل مهمترین تصمیم زندگی فرد میتونه باشه و روش کمترین فکری نمیکنه. پس چه ارزشی داره این عمل؟
نهتنها برام بی ارزش شد بلکه یک عمل خبیثانه و خودخواهانه شد. دلایلشم مفصله. هرکی اعتقاد داره این عمل خبیثانهاست درجا منو درک میکنه و هرکی اعتقاد نداره بعیده با توضیحات بیشتر قانع بشه.
من اعتقاد دارم ولی. و از اون روز دیگه نتونستم بچههارو گوگولی مگولی ببینم.
الان که به پسر یک سالهی پسرخالهام نگاه میکنم یه غمی پشت ذوقم میاد. غم اینکه این بچه هیچ اختیاری برای به وجود اومدنش نداشته، بخاطر عدم آگاهی پدر و مادرش (تقریبا همه ی پدرومادر ها) از روش های درست و علمی تربیت فرزند، احتمالا آسیب های روحی قراره ببینه و بخاطر شرایط فعلی کشورش، نه درست بچگی کنه و نه درست جوونی... و بخاطر عقاید پدر و مادرش، باید شبیه اونا فکر کنه و باید تا آخر عمرش مراقبشون باشه و تا لحظهی آخر عصای دستشون باشه و بخاطر این موضوع دیگه استقلالی توی تصمیمگیری های زندگیش نداره اونقدر.
من وقتی به اون بچه نگاه میکنم یه تصمیم خودخواهانه میبینم، پدرومادری که هدف توی زندگیشون نداشتن و تصمیم گرفتن با آوردن یک انسان به این دنیا اون هدف رو ایجاد کنن، و آیندهای که در بهترین حالت معمولی میشه.
من وقتی به اون بچه نگاه میکنم دیگه ذوق نمیکنم.
شت صدای سکس میاد :))))))))
استادمونم ایده هایی میده ها
موضوعم طراحی خوابگاه دخترونس
بعد میگه میتونی یه مسیر باز کنی مردم محله از تو خوابگاه رد شن.
گفتم واقعا؟
گفت البته خوابگاه دخترونس با تیر میزننشون :))
وای وای وای ترور نوآ ، کمدین و مجری خیلیییی کیوت و بامزه کتابی نوشته درباره زندگیش و و کتاب صوتیش رو هم خودش خونده. دارم با لحن کیوت خودش نوشتههای جذاب و خندهدار خودش دربارهی زندگی پرماجراش و آپاراتاید و جریان های تبعیضنژادی آفریقای شمالی رو میشنوم و کیییییییییف میکنمم. این یکی کتاب صوتی رو اگر خیلی التماس کنید براتون میفرستم :))))
بیاید زینپس به جای I don't give a fuck
از معادل فارسی آن استفاده کنیم که میشود: یک دانه فاک هم نمیدهم.
امروز به جای اینکه کنار دوستام باشم بابت قراری که ۷،۸ سال پیش گذاشتیم، و یاد خاطراتمون کنیم و خوش بگذرونیم،
باید بشینم خونه و غصه بخورم که چرا نمیتونم برم اراک :(((