She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

پاره‌تر از پاره‌تر از پاره ام

بصورت خلاصه بخوام براتون بگم، استادا مجبورمون کردن کار ۷ ماه رو توی ۲ ماه انجام بدیم.

وضعیتم اینه که میرم توییتر با حجم غمِ ناشی از ایرانی بودن روبرو میشم، میرم اینستا و با حجم خوشی خارجی ها و اینکه هیچ ایده‌ای از ایران ندارن و دغدغه هاشون انجام دادن ترندها توی تیک تاکه مواجه میشم و شدیدا و حدیدا و مجیدا ناراحت میشم.

لذا دوباره خداحافظ توییتر.

بخوام بصورت خلاصه حالمو براتون شرح بدم اینطوریه که انگار ساعت هاست دارم گریه میکنم و دوستام کنارمن دارن دلداریم میدن.

نه تنهام، نه خوشحال.

سه قطره خون

امروز از اون روزاست که قراره سخت بگذره

هدیه ای برای موشه

امشب شب تولد موشه سفدی عه و من به عنوان کادوش، میخوام اعلام کنم که به عنوان معمار مورد علاقه‌ی خارجی برمیگزینمش.

البته فعلا. :)))))

شوت :/

عه بچه ها من با مامانم میرم وسایلمد از خوابگاه بیارم و کارای سفالم رو میبینه و لو میرم :)))))) 

اندکی امید و مثبت اندیشی بر من تابیده انگار

برای دلداری به خودم که شت احتمالا دیگه با تینا و پری هم اتاقی نمیشم و یه خداحافظی درست و حسابی هم نداشتیم و یه بغل و یادآوری خاطراتم نکردیم، هی به خوش شانسی هایی که آوردیم فکر میکنم. به اینکه چقدررر خوب بود که سه تامون تهران قبول شدیم و چه شانس بزرگی آوردیم که توی سختی های جدایی از خانواده تنها نبودیم. به اینکه چقدررر سال اول با وجود همه‌ ی سختی ها و تنش هایی که بوجود اومد خندیدیم . خیلییییییی خندیدیم خیلیییی. و چقدر تا همین روزای اخر خوابگاه حس خونه داشتم به اون اتاق فنقلی و چه لحظات باارزشی از زندگیم رو کنارتون بودم.

چقدر بزرگ شدیم و مستقل. چقدر دنبال شغلای مختلف گشتیم تا بتونیم خرج خودمونو دربیاریم . چقدر چیزمیز یاد گرفتیم و چقدر رشد کردیم و دوستای بهتری برا هم شدیم‌.

درسته که کرونا اومد و نذاشت چایی با گل محمدی آخرو در حالی که وسیله هامون دورمون جمع شده بخوریم ولی انقدر قبلش روزای خوبی ساختیم و انقدر خوش‌شانسی آوردیم با هم بودیم، که میشه از این چند ماهی که کرونا ازمون بلعید با ارفاق صرف نظر کرد و بابت اون خوشحالی هامون این ناکامی آخرو بخشید.

پی نوشت: تینا و پری دوستون دارم .

وای با تمام وجووود از برطرف کردن ارور های کامپیوتری بیزارمممم. Autodesk ام به مشکل برخورده و ارور میده هی. کلی سرچ کردم مشکل اونو پیدا کردم دوباره ارور جدید داد دوباره کلی واسه اون سرچ کردم و انقدر مراحلش زیاد بود رها کردم :/

برم ویندوزمو عوض کنم یعنی؟

تحمل هر هزار زخم بر بدنم سخت آمد.

توییترم را بستم.

در بحث هامون پیش میومد که سجاد سریعا بگه ببخشید و من هنوز عصبانی بودم بعد اون شاکی میشد که من که معذرت خواهی کردم چرا نبخشیدی و ...

امروز زنگ زده میگه ببخشید. میگم نه هنوز عصبانیم. میگه میدونم الان نه ولی دیرتر ببخشید بعدم میخنده :)))) منم خنده‌م گرفت و تمام شد :))))

واه :|||

تو خواب هام یه زندگی‌ای دارم. توش من مرد ام. بعد نامزدم انگار عقب مونده است. فک کنم خودمم هستم. تو یه رستوران گارسونی میکردیم و تحقیر میشدیم و تصمیمی میگیریم با هم فرار کنیم ازونجا.

بعد من هی میخواستم بهش بگم من نمیخوام با تو ازدواج کنم من تعهد دارم به یکی دیگه. یادم افتاد که دارم خواب میبینم و با خودم گفتم اشکال نداره بذار توی دنیای خواب شوهر این باشم به کسی که بر نمیخوره :|||||||

چند بار توی همین خواب بودم .

مرسی واسه عادت های خوبت زیبا :*

امروز میخوام با پیروی از تینا، تا آخر شب اینستا و توییتر رو چک نکنم.

و آااااااای بدن‌درد دارم :))))

دوس‌پسر دارم یه دسته گل :))))) 

هارد رو باهم خریدیم و یک ترا من یک ترا اون تقسیم کردیمش:))))

و الان میتونم کلاس سفال هم برمممم هورااااا

البته اگه بتونم برگردم تهران :/

برنامم برای حقوقم این بود که بخشیشو حتما پس انداز کنم، ۶۰۰ تومنشو بذارم کنار برای کلاس سفال، هدیه بخرم برای صبا، و ساعت یا هارد بخرم

الان هارد انقدر گرون شده که باید کلشو بدم پاش :(((

البته حقوقمم از تصورم پایین تر بود :(((

چه کنم؟ بیخیال بشم هاردو؟

چقدر قابلیت های جالب داره این زبان فارسی به به

دیدین ریدین تو دین؟

تو دین ریدین دیدین؟

ریدین تو دین دیدین؟

دیدین تو دین ریدین؟

تو دین دیدین ریدین؟

ریدین دیدین تو دین؟