She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

گلبو بیشترین قربون صدقه ها و بدترین طعنه هارو تقدیمت میکنه. 

اون جانم و عزیزدلم هات بخوره تو سرت وقتی تیکه میندازی اینقدر :/

هر روووز سرکار دارم بخاطر خواب ناکافی پاره میشم. هر فاکینگ روز. آدم شم و ۱۲ بخوابم کاش

حرف زدن همیشه بهترین راهه اقا :(

اینهمه اینجا غر زدما. بعد رفتم یه پیام دادم به گلبو که انقدر ح س بد بینمون نمونه و یکم حرف زدیم و همه چیز خیلی بوجی موجی و خوب حل شد. و گفت به جای فردام که گرفته میشه شنبه رو میتونم دیرتر برم  بعدم به هم شب بخیر گفتیم با ایموجی ماچ :)))

وی هندلد ایت پروفشنالیییی :))

آی وانت تو کامیت هوموساید

بعد قضیه اینه که قرار بوده من نقشه‌هایی که تایید شده  رو از نظر ظاهری اصلاح کنم و ایرادای کوفتی گلبو برمیگرده به نقشه‌ی سورسی که دادن دست من و خود عنشم مسئول بررسیش بوده. الان هی از همه چی ایراد میگیره و میگه چرا اینطوریه؟ بعد براش توصیح میدم که روی فایل اصلی هم همینه، میگه خب شما باید چشمتون میخورد...

that OCD workaholic bitch

گلبو اینجوریه که: بله امروز تحویل داریم و منم همین امروز قراره تازه فایلاتو ببینم و هر ایراد کسشری به ذهنم برسه بگم اصلاحش کنی و اصلا غصه نخور یه دو ساعت متمرکز بشینی پاش تمومه فقط من وسطش ۵۰ بار صدات میکنم و اگه هندزفری تو گوشت باشه قاطی میکنم و ازت میخوام ۱۰ تا کار دیگه هم همزمان انجام بدی و اگر نرسیدی امشب باید بشینی پاش چون قرار بود امروز فایلا رو تحویل بدیم تازه و به من ربطی نداره که امشب بلیط داری بری خونه من که ساعت ۴ امروز گفتم شب باید اینا تموم بشه پس دیگه مشکل خودته که لپ‌تاپ نداری و هیچ کسم غیر از تو نمیتونه فردای تعطیلشو بشینه پای اینا و ازت تشکرم که نمیکنم هیچی، کلی هم طلبکارم ازت که امشب فایلا رو نمیرسونی دیگه نهایتاااا فردا تا قبل ظهر وقت داری

خبر خوب امشب اینکه آناهیتا عکس از تو اتوبوس برام فرستاد :))

وای وای وای :)))))

میدونستین اگه تو گوگل سرچ کنین کیر تو کرونا وبلاگ منو میاره؟ :))))))))))))))))

واقعا میترا که نیست خیلی سخت و یکنواخت و حوصله سربر میگذره روزا.

ما که نفهمیدیم چی شد اصلا :)))

یه جایی از مهمونی، پسرعموم مثل همه ما یک لیوان چای دستش گرفته بود مثلا ولی به جای قند و شیرینی با خیارشور میخوردش :))) 

اخه ضایع :))

دیشب

این که لحظاتی که دوستی هات دارن عمیق‌تر میشن رو احساس کنی واقعا جذابه. و الان با ۲ نفر همچین حالیم. ایتس د بست 

حالا من همیشه نمیدونم از بقیه هم بپرس مطمئن بشو بودما. اینبار که خاله‌ام عجله داشت و تنها بود، با اطمینانی مثال زدنی برای رسیدن به سعادت آباد فرستادمش مترو تجریش به جای میدون صنعت :(((

یه آخر هفته داریم و هزار سودا