چه جالب
متوجه شدم بدم میاد کسی وکیل وصیم بشه وقتی از کسی ناراحتم. چون من یه مدل خاص خودم حل میکنم ماجرا رو و میگذرم که یکی دیگه بخواد بیاد وسط تنش رو بیشتر مسکنه صرفا انگار.
مثلا سر سفر یزد یسری غر از سفر برا مامانم زدم که اره کلی معاشرت زوری کردیم و تازه روز دوم دعوت بودیم یه جا و من نرفتم. بعد مامانم به بابام میگه چرا الهه رو هی بردید مهمونی های غریبه؟ خوشم نیومد از این کارش
یا دیشب امیرمهدی هی اذیتم میکرد و چند بار رید بهم. منم هی کرم ریختم بهش و با پررو بازی جوابشو میدادم و اخرش برداشتم پفک حلقهای که جونش در میره براشو باز کردم و خوردم تا حرصش بدم و کلی خندیدیم سر همینا. بعد زهرا میگفت امیر این چه حرفایی بود به الهه زدی و فلان. اینم هیچ نپسندیدم.
Duly noted :-B
من این کارو بحثی پیش میاد میکنم و خوب شد خوندم اینو. کلا هم آره جالب نیست واقعا
من برعکسم یه جاهایی واقعا شایید جا داشته باشه که ورود کنم ولی بازم نمیکنم!
کلا یه جوریه
بابا رابطه تو با اون طرف اصلا یه چیز دیگس، اگه مساخره بازیت باشه بازم یه چیزی
ثنم هم همش همینکارو میکنه
هی میگه نیما رو اذیت نکن
بیچ، اونی که 3 ماهه بهش میدی جای برادر منه
:)))))
آخ امان از این صنم رو مخخخخخخخ
به تو چهههه دوستشه دوست داره اذیت کنهههه