یکی از روزای خیلی مفیدم رو تجربه کردم و خیلیییی خوشحالم
همه ی لباس هام رو دادم لباسشویی و پهنشون کردم
رفتم دانشگاه سر کلاس
متن جلسه ی آبانم رو نوشتم و مرورش کردم
برای ۸ نفر جلسه ی آبان گذاشتم و برای ۵ نفرم اتمام حجت
و کلیییییی تو جلسه ترکوندم و خیلیییی خوب حرف زدم جوری که همه ی بچه ها و مادرا کلی سوال پرسیدن ازم و جلسه ی نیم ساعته یک ساعت طول کشید و همه هم کلی عاشقم شدن :))
رفتم خرید و مواد غذایی خریدم و خوراکی برای تو راهی فردام
الانم تو راه خوابگاهم، قراره برم برای شام امشب و فردا شب خودم و سجاد که تو قطاریم آشپزی کنم . باید بترکونم چون سجاد اولین باره قراره دست پخت پختمو بخوره :))
همچنین باید همه ی ظرف هامو بشورم، عکس جلسه رو توی سایت بذارم و به دانش آموزایی که آزمون تشریحی دارن خبر بدم
لباسامو جمع کنم و اتو کنم و ساکم رو ببندم
راستی شیرینی تر خریدم ♡_♡ واقعا شیرینی تر شوق زندگی رو بیشتر میکنه :))) لذا وقتی برسم خوابگاه اول یه چایی شیرینی خودمو مهمون میکنم و بعد میدوعم به کارام برسم :>
وقتایی که زودرنج میشم از خودم متنفرم
مثل امروز که اگه به قدر کفایت ابراز خوشحالی از کسی نمیدیدم، دلم میگرفت ازش
امروز
رفتم دانشگاه سر کلاس و خوب گوش دادم
با دوستام وقت گذروندم
حدود سه ساعت کار کردم
حدود دو ساعتم برای اسکیس تمرین دستی کردم
فردا
برای صبحونه با یار میریم بیرون
بعد میریم پینگ پونگ بازی میکنیم
کلاس رویت ثبت نام خواهم کرد
کلاس دانشگاهمو میرم
حدود سه ساعت دیگه کار میکنم
و اگه جور شد شب فیلم میبینم
.
.
.
میدونستید عاشق اینم که انقدر سرم شلوغه؟ خدایا شکرتتتتت
از چهارشنبه که فوتبال دستی ِ پایی بازی کردیم، (و خیلی هم خوش گذشت) کل عضلات پاهام و دستام گرفت، بعدش با باسن خوردم زمین و دو تا کف دستام زخم شد . بعدش پریود شدم و دل و کمرم درد گرفت. الانم چایی داغ خوردم و زبونمو سوزوندم :|
حتی یک ذره حالت سرماخوردگی دارم ولی نمیخوام بهش فکر کنم :|||||
سال اول درست و درمون ترین تولدی که گرفتیم توی اتاق ، برای غزال بود
هم براش کادو خریدیم هم کیک و خوراکی و بادکنک و برف شادی و اینا و قبل تولدش سوپرایزش کردیم
امروز تو اینستا پست گذاشت که تا قبل امروز هیچ وقت سوپرایز نشده بوده و امروز اولین سوپرایز عمرش بوده!
فک کنم دیگه بهش سلام هم نمیکنم حتی -_-
نو بهار است
گل به بار است
ابر چشمم ژاله بار است
این قفس ، چون دلم ، تنگ و تار است
.
اخ به قربون هنجرت شجریان ♡
امشب الکی الکی استرس و تپش قلب گرفته بودم.
یدفعه دلم آهنگ مرغ سحر شجریانو خواست
دانلودش کردم و گوشش کردم و به عادتِ هجده ساله، صدای بابامو میشنیدم که باهاش هم خوانی میکرد و دلم براش پر زد
تا حالا این اهنگ رو بدون صدای بابام نشنیده بودم
قلبم آروم گرفت و بعد آروم چیک چیک برا خودم اشک ریختم
به راننده تاکسی میگم تا فلکه دوم چقدر میشه؟
میگه هر چی همیشه میدی
گفتم بعضیا ۲ میگیرن بعضیا ۲.۵
گفت هر چقدر دوست داشتی بده
چون گوگولی بود ۲.۵ دادم، یدفعه پونصدیمو پس داد ، گوگولی تر شد:)))
میخوام بعدا براتون دو تا پست بذارم درباره جنگ جهانی اول و دوم
پست سوم رو هم میذارم درباره جنگ ویتنام
شاید چند تا کتاب و فیلم خوبم معرفی کردم کنارش براتون :>
اولین کتاب تاریخمو تموم کردمممممم ^_^
خیلیییی خوشحالمممم
یک عالمه اطلاعات از کشورای مختلف بدست آوردم
مثل این که (دولت) آمریکا واقعا منفوره.
واقعا عنه.
واااااقعا کثافته :/