She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

:))))

ینی انقدر که مامان من هوای دامادای آیندشو داره هوای دختراشو نداره :)))))

:(

شوهر عمم ۶۰ تا گوسفند داشته 

دزد زده همشونو برده :(  حدود ۵۰ میلیون خسارت میشه فک کنم :((

بعد این شوهر عمم انقدرررر آدم خوب و بزرگوار و فهمیده و قشنگ و مهربونیه که نگو

تا کی قراره اتفاقای بد واسه آدمای خیلی خوب بیوفته اخه :((((

از دوری

از تنهایی

از گرما

از بیکاری

از حشرات

از تابستون متنفرم

کیوتا ♡

طبقه ی پایین کنار میز پینگ پونگیم

من و مامانم و بابام با ۵ تا بچه ی ۳ تا ۷ ساله

مامانم یکیشون رو نشونده رو پاش داره و باش حرف میزنه

بابام با یکیشون پینگ پونگ بازی میکنه 

و من از دورتر نگاهشون میکنم و لبخند میزنم و به این فکر میکنم که وارد سنی شدن که وقت نوه دار شدنشونه :))))

آدم بودن چیزخوبیه

به راننده تپ سی اس ام اس دادم و عذر خواهی کردم ازش و اوکی شد اوضاع

فقط یکم زیادی دوستانه شد طرف که جوابشو ندادم دیگه :/

کاش آدم باشید خب :/

_

همین الان فهمیدم که از اینکه کسی یه کاری رو ازم بخواد و من مشغول انجامش باشم و بعد بیینم طرف خودش اونکارو میکنه متنفرم

حتی اگه به سادگی گرفتن یه تپ سی باشه

از اینکه وقتی راننده داره میگه بیاید فلان جا و من بگم باشه و یکدفعه نظرتونو عوض کنید که با تاکسی میریم و من بمونم با راننده ای که انقدر به پول احتیاج داشته که ساعت ۴ صبح داره کار میکنه و بخاطر درخواست تپ سی من تا اونجا اومده و بعدم  بش بگم تاکسی گرفتیم رفتیم و اونم به من فحش بده متنفرم


:(

دوباره توی قطار قلبم سنگین شده


-_-

نمیدونم تا کی قراره جوک 《 فلانی به زنش گفت اگه زن خوبی باشی میبرمت کبابی که بو بکشی 》 رو تو جامعه بشنوم 

خیلی حال بهم زنه

خیلی

:///

استاد شما زودتر نمره هارو بده 

من قول میدم همه جا بگم شما خیلی شاخ و بیزی بودی :/

:///

با گشت ارشاد بری مسافرت

به به

:((((

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

:*

از اولش که گفتم آگهی استخدامشو دیدم کلی تشویقم کردی برای ایمیل زدن 

اولین روزی که قرار شد برای مصاحبه برم باهام تا اونجا اومدی و با وجود کار زیادت موندی تا با هم برگردیم

وقتی میخواستم سفته بگیرم از بانک ، تو اون آفتاب تا بانک همراهیم کردی

چند بااار اومدی جلوی دفترش دنبالم و سوپرایزم کردی

چند بار اومدی برام نهار اوردی

وقتی میخواستم ادامه بدم یک عااااااالمه حمایتم کردی 

وقتی شک کردم توی ادامه دادن گفتی هر تصمیمی بگیری ، چه بمونی چه بیای بیرون ازش من پشتتم

از این تجربه ی دوماهه چیزی که برام میمونه عشق بی حد توعه و همین که دارم میمیرم از دوست داشتنت 

*_*

:((((

مثلا به تنها چیزی که احتیاج ندارم اینه که هم اتاقی بیکار رو مخم جلوم لم بده رو تخت و با صدای بلند ویدیو های اینستاشو ببینه و دوستاش را به را بیان تو اتاقمون :/

ازت متنفرم فاطمه :/// :(((((

_

خدا

حواست هست به اینورا؟

دارم شک میکنم کم کم

:(

دیدی چقدر بده غم بیوفته تو جونت؟

دیدی چقدر بده بخوای از کشورت بری و هیچوقت بر نگردی؟

دیدی چقدر بده همش فکر آینده ی از پیش تباه شدت باشی تو این مملکت مزخرف ؟

دیدی چقدر بده وقتی همه ی انگیزه هات برن و هیچ وقت بر نگردن؟

و تو بمونی و یه دنیا غم ؟

دیدی چقدر بده؟؟