She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

سر جلسه امتحان کنار هم نشسته بودیم و هربار یکی برمیگشت یواش به اون یکی میگفت سوال فلان و اون یکیم یواش جوابشو میداد،

مشغول نوشتن بودیم که روشو سمتم کرد و منم فک کردم میخواد سوال بپرسه ازم ، 

ولی آروم گفت دوستت دارم، چند ثانیه تو چشمای متعجب و خوشحالم نگاه کرد و دوباره سرشو انداخت پایین بقیه ی امتحانش رو نوشت .

فوق جذاب نیست این آدم آخه؟  ♡.♡

پ.ن : امروز خوشحال ترین امتحان عمرمو دادم،  برای اولین بار با یار جذابم تقلب کردم که خیلی دلچسب بود. همچنین امروز ۱۴ ماهمون شد ♡

ببخشیدا خیلی عصبانیم

ما که بتن رو با هر ضرب و زوری بود خوندیم

ولی کل هیکلت رو گه بگیرن سیمین کریمیان -_-

اه

هی سعی میکنم فکرمو مشغول کنم ولی دوباره یاد پایان خیلی بد HIMYM میوفتم و حرص میخورم -_-

وات دِ فااااااااز ؟؟؟  -_________-

روزا میگذره

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تو شب یلدای منی

به مناسبت یلدای ۹۷ یه ماگ و یه انار سفالی گرفتم تا همیشه یادم بمونه ♡