سر جلسه امتحان کنار هم نشسته بودیم و هربار یکی برمیگشت یواش به اون یکی میگفت سوال فلان و اون یکیم یواش جوابشو میداد،
مشغول نوشتن بودیم که روشو سمتم کرد و منم فک کردم میخواد سوال بپرسه ازم ،
ولی آروم گفت دوستت دارم، چند ثانیه تو چشمای متعجب و خوشحالم نگاه کرد و دوباره سرشو انداخت پایین بقیه ی امتحانش رو نوشت .
فوق جذاب نیست این آدم آخه؟ ♡.♡
پ.ن : امروز خوشحال ترین امتحان عمرمو دادم، برای اولین بار با یار جذابم تقلب کردم که خیلی دلچسب بود. همچنین امروز ۱۴ ماهمون شد ♡
ما که بتن رو با هر ضرب و زوری بود خوندیم
ولی کل هیکلت رو گه بگیرن سیمین کریمیان -_-
هی سعی میکنم فکرمو مشغول کنم ولی دوباره یاد پایان خیلی بد HIMYM میوفتم و حرص میخورم -_-
وات دِ فااااااااز ؟؟؟ -_________-
به مناسبت یلدای ۹۷ یه ماگ و یه انار سفالی گرفتم تا همیشه یادم بمونه ♡