She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

fuk fuk fuk

۱)نشستم فکر کردم و با عقلم به این نتیجه رسیدم که من نباید مامان بزرگمو دوست داشته باشم . و فهمیدم ندارمش انگار.

هیچ حسی بهش ندارم. دلم براش تنگ نمیشه. با گفتن اینا حس عذاب وجدانم درد میگیره ولی همچنان محبتی بهش ندارم. 


۲) یسری ها توصیه میکنن آدمای با نظرات مخالفمون رو فالو کنیم و بلابلا. ولی نمیفهمن زندگی در کنار عقاید مخالف چقدر سخته. جان فرساست واقعا. و من خیلی خیلی صبرم کم شده دربرابر عقاید مخالفم. چون ۲۴ ساعته در معرضشونم. تا حدی اذیت میشم که توی اتاقمم و صدای اخبار ج.ا رو از توی هال میشنوم بغض میکنم و عصبانی میشم و به هم میریزم. که چرا مامان من باید هرروز دروغ های اینارو گوش بده و اکثرشونو باور کنه. 


۳) اون جمله‌هه بود که میگفت همه‌ی ما توی ج.ا مجرمیم فقط هنوز جرممون کشف نشده... خدمتتون عرض کنم بوسه در ملا عام ۷۴ ضربه شلاق داره. خودتون حساب کنید چند تا شلاق بدهکارید به حکومت.


۴) ظرفیتم برای شنیدن حرفای سیاسی پر شده. چه موافق چه مخالف. نمیتونم اخبار گوش بدم، نمیتونم توییت بخونم. نمیتونم هیچی رو تحمل کنم. و فردا دایی کیریم که عشق آقا داره میاد خونمون و آدمیه که لحظه‌ای بحث سیاسی رو رها نمیکنه. از الان عذا گرفتم و دارم حرص میخورم.


۵) از خشمی که درونم شعله گرفته نگرانم. میترسم مریضم کنه واقعا. حس میکنم نیاز به تراپی دارم که یاد بگیرم چطوری خالیش کنم. نیاز دارم از ته دل فریاد بزنم. طووولانی و بلند. نیاز دارم هیچکس کوچک ترین مخالفتی باهام نکنه یه مدت. خیلی دارم میترکم


۶) الان اون مرحله‌ای از انجام دادن پروژه ام که کار جانبی کردن خیلییییییییی میچسبه :))) کلی دلم میخواد کتاب بخونم و فیلم ببینم و بازی کنم و آشپزی کنم و بافتنی کنم :)))


۷) سرم شلوغ بود دلم خواست اینجا بنویسم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد