She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

خونه ی دایی

اومدیم خونه ی داییِ سوپر دوپر مذهبیم

نشستیم با هم کار کردیم و همه چی خوب پیش رفت. تا امروز صبح که بحث درباره کار کردن زن داییم پیش اومد (زن داییم فوق فیزیک داره و دانشگاه تدریس میکرد ولی بچه دار که شد دیگه نرفت) ، بعد داییم گفت مهم ترین وظیفه ی زن تربیت بچه است. من برای اولین بار سکوت نکردم و گفتم نه زن باید هر کاری که دوست داره بکنه. یکی تربیت بچه دوست داره یکی نداره و نمیکنه و میره سر کار 

گفتم الان میشینیم یه ساعت بحث میکنیم، ولی داییم گفت موافقم 

پایان داستان

نظرات 2 + ارسال نظر
. شنبه 23 شهریور 1398 ساعت 19:10


ایول داری تاثیرتو میزاری الا

چه تاثیری بابا انقدر بحثمون شروع شد سر همه چیز ولی ادامه ندادیم که دعوا نشه :)) یه مثال کسشری هم درباره تفاوت زن و مرد زد که بت میگم بعدا

Baran شنبه 23 شهریور 1398 ساعت 09:49 http://haftaflakblue.blogsky.com/

آخه حرف شما لپ کلامِ و
جای بحث نداشت .یعنی
زن دایی دوست داشت بچه تربیت کنه،
که مونده خونه!
دایی گفت؛موافقم

منم موافقم؛آدم باید کاری رو که دوست داره انجام بده.

بله :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد