خب
بیست صفحه ی اولشو خوندم و تا اینجا ،
فصلای کوتاه داره که یکی در میون یه فصل رو یه پسر کنکوری که یه دوست دختر پلنگ داره روایت میکنه و یه فصل رو یه مرد زن و بچه دار خوب و خانواده دوست
نکته ی جالبش برام این بود که اسم آدم خوبای داستان ، مهدی و محمد و محبوبن و اسم آدم بدها، میترا و آتوسا و سیامک!
ینی شما فک کن خواسته بگه اسم افراد هم توی شخصیتشون تاثیر میذاره و هر کی اسمش عربی نباشه و ایرانی اصیل باشه، میشه آدم بد ! در همین حد تباه :/
اولین چیزی که بهش پرداخته میشه ، علاقه ی میترا که همون پلنگست به استادیوم رفتنه ! این که چقدر دوست داره بازی رو از نزدیک ببینه و کلی براش هیجان داره و دوست پسرشم( که معلومه که قراره اخر داستان هدایت شه و میترا رو ول کنه ) داره به این فکر میکنه که اگه میترا بیاد ورزشگاه دیگه نمیتونه "جمعش کنه" با این همه هیجانش و شر و شور اش!
خوب نقد کردی! کتابه جرواجر شد با اینکه اصلا نمیدونم کتاب چی هست و داستانش چیه.
راستی چیه اسم کتابه؟
اسمش "هوای تو " عه