-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 تیر 1401 04:50
مهریار الکی نگو هیچ کامنتی برام نذاشتی :)))
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 تیر 1401 18:28
اگر بودجه بندی ای که کردم رو رعایت کنم، تا آخر تیر میتونم دووم بیارم با پولای خودم. منتها خرج تعمیر یخچال، اجاره، ماکت و پلات شیت رو باید بگیرم از خانواده امیدوارم به بودجه بندی پایبند باشممممم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 تیر 1401 16:13
از استودیو پله، ساعت بتنی سفارش دادم پرسیدم به معمار ها تخفیف نمیدید؟ گفت مشتری های ما همشون معمارن :)))) پ.ن: فکر کنم هر غیر معماری ساعتو ببینه بگه این چیه خریدی :)) بابام که حتما میگه! مامانم به همین که عقربه اش تیک تیکی نیست راضیه احتمالا
-
قلب قلب قلب
سهشنبه 7 تیر 1401 12:54
دیروز به عنوان سالگرد کاریم :)) کیک هویج پختم بردم دفتر و پارسا این پیامو بهم داد: الهه جان، عجب کیک خوشمزه ای بود، به خوشمزگی همکاری خوبمون و به خوبی خودت که اینقدر همکار مهربان و پرتلاشی هستی، امیدوارم همیشه شاد و سلامت و در حال پیشرفت باشی و این همکاری خوب سال های سال ادامه داشته باشه.
-
به به
سهشنبه 7 تیر 1401 12:51
امروز قشنگه چون دیشب تونستم کارهای دانشگاهمو خوب پیش ببرم چون امروز فینال مافیاست و با غزل میبینیمش چون نهار قرمه سبزی دستپخت مامانو دارم چون میترا بهم گفت انقدر خوشم میاد به فلان چیزا توجه میکنی، باعث میشه خیالم راحت بشه چون استرس کرکسیون امروز با استادامونو ندارم و میتونم با پارسا کارمو کرکسیون کنم چون لاکی که دیروز...
-
:(
شنبه 4 تیر 1401 12:57
چرا همه حسای بد باهم میان بهگات بدن؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 خرداد 1401 09:04
هنگ اور رفتن سرکار هم آنلاک شد :))
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خرداد 1401 09:02
کاش یکم بیشتر میشد همخونه باشیم :( شبایی که خونه هستی زیباست :)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 خرداد 1401 00:23
فرصت نمیکنم فردا برم دانشگاه و دیدار دوستانم هی داره عقب تر میوفته
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 خرداد 1401 01:28
تنهایی زیباست و تنها غذا خوردن از کثافت ترین تجربه ها
-
عوضش شنبه سجاد میاد :*
پنجشنبه 19 خرداد 1401 22:40
فاک ایت یک هفته است هیییییچ کدوم از دوستامو ندیدم. و خیلی داون هستم بخاطر این موضوع :(
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خرداد 1401 20:49
تا الان چهار تا دورهمی برای بازی طلبم. بیلیارد، مافیا، هفت سنگ و یکی هم لیگ حکم که تو خونه خودم برگزار میشه ایشالا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خرداد 1401 20:48
انقدر مافیا دیدم دلم میخواد خودمم بازیش کنم. جمع علاقه مند به مافیا پیدا نمیکنم ولی.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 02:11
خوشمزه ترین تن ماهی دنیا رو کشف کردم دیروز! پول میگیرم معرفی میکنم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 02:03
این تعطیلات وقت چیه؟ آفرین واکسن دوز سوم آستارازینکا
-
وا
دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 01:43
امروز سر کلاس حقیر یه شوخی کردم که اول همه خندیدن بعد حقیر با لبخند رضایت گفت باریکلا باریکلا موش بخوره تو رو :)))) آخر کلاسم گفتم استاد یه فیلم معرفی کنید تو تعطیلات ببینیم! او نم معرفی کرد واقعا!!! این دخترهی پررو و با اعتماد بنفس کیه من نمیشناسمش :))
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1401 13:07
امروز زنگ زدم درباره درهای ضد حریق سوال پرسیدم از یه شرکتی و طرف خانم مهندس صدام کرد. اوری فاکینگ تایم ذوق مرگ میشم. :))
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشت 1401 14:10
استرس طرح قبلی که هر جلسه کرکسیون داشت رو با خودم کشوندم تو این ترم. در حالی که استادا اصلا انقدر وحشی نیستن. ضمن اینکه از ۲.۵ تا ۵ رو پیوسته کار کردن روی طرحم خیلی مهم تره از کرکسیون کردن. پس خوشحال باش ننه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشت 1401 14:09
انقدر سه شنبه هارو استرس میکشیدم که یادم میرفت چه روز زیباییه. هم کار میکنم هم درس میخونم و هم بعدش با دوستای عزیزتر از جانم خوش میگذرونم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشت 1401 09:27
یادم افتاد توی مترو به سمت راه آهن که بودم یه ایستگاهی جمعیت زیاد بود و یه دختره رو جا نمیدادن و هی در مترو بسته نمیشد. منم داد زدم که بابا یکم جا به جا بشید دیگه. بعد دختره کلی ازم تشکر کرد ولی در واقع خودم داشت دیرم میشد:)))
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 فروردین 1401 14:46
مریضی جدیدم: خودم رو تا مرز غش کردن گرسنگی میدم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 فروردین 1401 19:47
دارم خل میشم ننه
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 فروردین 1401 20:13
رامین جان کیر در شما فرو باد.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 فروردین 1401 13:08
بعد از حدود ۸،۹ سال پسرعمومو دیدم و به چاق شدنم اشاره کرد و باورم نمیشه چقدرم حالمو بد کرده :(
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 اسفند 1400 16:07
دلم برای ریتم کند زندگی تنگ شده بود. برای اینکه صبح دیر بیدار شم و با سجاد ویدیوکال کنیم و کتاب بخونیم تا نهار، بعد نهار با بابام شلم بازی کنم و دوباره لش کنم و کتابمو بخونم به شدت دلم تنگ شده بود.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 اسفند 1400 00:14
آخرش نتونستم تصمیم قطعی بگیرم که این هفته برم دلیجان یا بمونم و احتمالا فردا با یه کوله ظرف خالی برم سرکار و بعدش یا همونو برم ترمینال یا بیام خونه. باید ببینم دیگه
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 اسفند 1400 18:20
دلم نمیخواد وقتی حالم بده مغزم بگه: اوکی رسیدی خونه یکی دو ساعت وقت داری گریه هاتو بکنی و خودتو جمع کنی چون بعدش باید به کارات برسی. چون دوباره حالم بدتر میشه که حتی نمیشه یه شب فقط غصه بخورم و کار دیگه ای نداشته باشم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 بهمن 1400 23:40
کره رو ریختم حس کردم کم بود و یکم روغن مایع هم اضافه کردم بعد یه لحظه احساس کردم ۴ تا تخم مرغ برای کیک زیاده پس آرد رو بیشتر کردم و بعد دیدم هویجا آبدار نیستن و ترکیب کلی خشک شده انگار و برداشتم آب پرتغال ریختم توش اونم در آخرین مرحله! خدا بخیر کنه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 بهمن 1400 23:36
نمیشود آدم برود سفر و نهایتا ۵۰۰ تومان خرجش بشود؟
-
عنا عنا عنا عنا
دوشنبه 11 بهمن 1400 00:26
من فکر میکردم سرکارت نباید بگی که میخوای از ایران بری. تا اینکه فهمیدم خود رئیسمون هم میخواد بره و با هم راجع به نمره های آیلتسمون حرف زدیم. این چه مملکتیه ساختین خدایی :(