-
جمله بزرگان
یکشنبه 7 آذر 1400 23:56
مشکلات کمتر نمیشن. سوراخ کون ماست که گشادتر میشه
-
بالاخره
پنجشنبه 4 آذر 1400 17:01
دوتا دونه دلیل برای ارشد خوندنم پیدا کردم و یکم انگیزه گرفتم و فعلا انصراف نمیدم ؛))
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 آبان 1400 00:41
صبح رفتم سر کلاس طرح، سر کلاسم آماده میشدم که برم سرکار، تو دفتر پادکست گوش می دادم که برای آزمون اسپیکینگ روز بعدم تمرین کرده باشم. شب نشستم کلاس هفته قبلی که توش غیبت کردمو ببینم و انقدر طولانی بود که نرسیدم تمرینشو انجام بدم و تحویل بدم. به هیچی نرسیدم و واقعا خسته ام. و از اینکه بین زبان و درس و کار انقدر در گردش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 آبان 1400 21:50
امروز بعد ۴ روز مرتب همو دیدن فامیلا، دوتا بحث و ناراحتی پیش اومد که قابل پیشبینی بود و واقعا دوری و دوستی بهترین گزینه برای روابط خانوادگیه.
-
life goes on
دوشنبه 24 آبان 1400 23:38
ببینید این روزا واقعا سورئاله. چون غم بزرگیه اما خانوادهی سرخوشی هم داریم. لذا دو سه ساعت مهمون میاد و مجلس عزاست و گریه، مهمونا که میرن شوخیها شروع میشه و بگو بخنده. بعد تو پشمات میریزه که وا این همون خاله ای بود که یه ربع پیش انقدر زد روی پاهاش که کبود شد و الان داره هرهر میخنده. بعد روزی سه چهار بار این چرخش مود...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 آبان 1400 23:31
نمیدونم این خارجیها چطوری روز خاکسپاری میرن بالا منبر و خاطره میگن از مرحوم و آروم دو چیکه اشکم میریزن. من ۲۴ ساعت سیر گریه کردم تا آروم شدم. وا.
-
داییم فوت کرد :(
یکشنبه 23 آبان 1400 19:27
نیاز به دو هفته سکوت و هیچ کاری نکردن دارم. انقدر امروز گریه کردم دیگه جون ندارم. نمیتونم تصور کنم حتی که هدا چقدر داره درد میکشه.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 آبان 1400 13:38
امروز برای اولین بار تو مترو تذکر ماسکتو بزن دادم به یکی و بعدش اصلا حس رضایت از خودم و اینا نداشتم. هنوز معذب بودم و هنوز از کانفرانتیشن خوشم نمیاد. من آدم اینکارا نیستم آقا جان.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 آبان 1400 09:10
گلبو مدیرپروژهی ساختمان بورس شده و فاتحهی هر کسی که داره روی پروژه کار میکنه خوندهاست :)) باز ما که حضوری پیششیم رو بهتر باهامون راه میاد چون میبینه چقدر داریم کار میکنیم. ولی ویس هایی که میده به دورکارا واقعا بد و همین امشب ازت کار میخوام طوره. به پارسا میگم برای دوشنبه مرخصی میدی؟ میگه با گلبو هماهنگ کن. کلا از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 آبان 1400 09:02
ایده برا تتو: جملهی I am the one thing in life I can control رو تتو کنم و مثلا L آخر کنترل کج بشه. که یعنی حتی تتو آرتیستمو هم نتونستم کنترل کنم :)))) جمله ی با مسمایی هم هست و از همیلتون هم کوت کردهام.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 آبان 1400 08:48
از منظر طراحی شهری، خیلی خوبه که ظاهر یسری ایستگاهای مترو خیلی متفاوته با بقیهاشون. مثل ایستگاه امام خمینی با اون ستون های گندهی زشتش. یا ایستگاه شهید حقانی که اون شیشههای مربعی رو داره. اینا باعث میشه که آدم توی مسیر یابی راحت تر بشه و جا نمونه احیانا.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 آبان 1400 08:42
لطفا جامعهی اسلام و مسلمین در جریان باشن که اگه امروز شال من افتاد و سریعا درستش کردم، بخاطر اینه که موهام چربه نه اینکه حجاب تخمم باشه. با تشکر
-
I found my passion
دوشنبه 17 آبان 1400 07:50
این اسلاموفوب های خارجی که توسط اطرافیانشون شیم میشن، واقعا از چیز درستی میترسن. بعدا که مهاجرت کردم میخوام مدافع حقوقشون بشم :)))
-
بغل میخوام
پنجشنبه 13 آبان 1400 23:22
امشب وسط گریه کردن و راه رفتن توی خیابون یه گربه دیدم و نشستم کنار مغازه و یه دل سیر نازش کردم. هم اون یه عالمه کیف کرد. هم من نیازم به محبت و بغل و نوازش رو یکم برطرف کردم.
-
خر شدم و گیر کردم تو گل
دوشنبه 10 آبان 1400 20:06
دیروز برنامهی کلاسام رو برا پارسا فرستادم و گفتم میتونم ۳ روز کامل بیام و یکشنبه ها بعد کلاس. قرار شد فرداش حرف بزنیم. امروز پیام داد گفت اون ۴ روز که خودت گفتی هیچی، شنبه هم بعد کلاست از خونه کار کن. سه شنبه هم اگر تحویل داشتیم و خیلی کار مونده بود بعد کلاسات بیا. بعدم یکعالمه تعریف کرد ازم و خر شدم و قبول کردم...
-
واه!
سهشنبه 4 آبان 1400 23:37
دیروز واقعا پرماجرا بود. صبحش فهمیدم ارشد قبول شدم. عصرش فهمیدم کارم حضوری شده و باید برم تهران. شبش خونه پیدا کردم و قرارشد با غزل همخونه بشممم. زندگیم یه چرخش جانانهای زد که بیا و ببین!
-
بهتر از برگ روان
سهشنبه 4 آبان 1400 23:33
راستی بزنم به تخته چقدر دوست و رفیق جمع کردم دور خودما. بهترین کاری که کردم تو عمرم همین بوده والا :>
-
عزیزای دلم پارت تو
سهشنبه 4 آبان 1400 23:32
در هفتهی دوم هم دوستای عزیز اراکم رو دیدم که به ترتیب ورود به صحنه این خوشگلا بودن: مهریار، سجاد، پرنیان، محدثه، صهبا، زهرا، پریا و حسین و تینای جان دلم. ولی بازهم ۲ تا از دوستام رو موفق نشدم ببینم :( صبا و راضیه رو ؛(
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 مهر 1400 00:21
دوستانی که در هفتهی اول دیدارها دیدم: آناهیتا، سپیده ، شقایق، ریحانه ، سبی، سام، یاسی و پارسا
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 مهر 1400 07:41
میخواستم برای مسیر تهران کتاب بردارم فقط و فقط برای اینکه خوابم ببره زود :))
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 مهر 1400 07:40
آقا من دیروز ۱۶.۵ ساعت کار کردم. یک بار هم سال کنکور ۱۷ ساعت درس خوندم. کاش یکم بیشتر کار کرده بودم و رکورد قبلیمو میشکوندم :)))
-
آخجااااان
یکشنبه 18 مهر 1400 00:25
احتمال خیلی زیاد در طول ۲ هفتهی آینده تمام دوستانم رو از اقصی نقاط کشور میبینم ؛))) به یمن جشن فارغالتحصیلی و عروسی پریا.
-
شرح حال
دوشنبه 12 مهر 1400 23:50
الف) پنجشنبه هفته پیش رفتیم شمال با زهرا فرزان فرزاد و خانوادهی روحالله. بعد فرزاد چون سربازه برای اینکه بتونه بیاد باید تست کرونای مثبت میبرد پادگان که بگه من کرونا داشتم که نتونستم زودتر بیام. برا همین میسپاره براش پارتی بازی کنن و تستش رو مثبت کنن. ما رفتیم سفر و برگشتیم و خیلیم خوش گذشت ولی امروز فهمیدیم تست...
-
کی میرم لیزر؟
پنجشنبه 1 مهر 1400 23:00
ژیلت کردن پا اینطوریه که وقتی دومی رو تموم میکنی، میبینی اولی غرق در خون شده :(
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 شهریور 1400 15:49
مامانم مرخص شد و تو کونم عروسیهههههه :))
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 شهریور 1400 12:49
این تخت کناری مامانم بنده خدا خیلی مشکلاتش زیاد بود. کرونا که داشت، حامله هم هست، یه بچه دو ساله هم داره که خیلی وقته ندیده و خونه خواهرشه. مادر شوهرش ۷۰ سالشه و کرونا گرفته و شوهرش درگیر اونم هست و نمیرسه خیلی بیاد پیشش. مادر خودشم نباید بیاد پیشش چون یه خواهر معلول داره که اگه اون کرونا بگیره کارش تمومه. قشنگ جیگرم...
-
خوشحالمممممم
چهارشنبه 24 شهریور 1400 12:31
آخجون دکتر گفت امروزم میتونم مرخص کنم مامانتو ولی بهتره امروزو بمونه یکم تو بخش راه بره اگه همینطوری خوب بمونه ایشالا فردا مرخص میشهههههه. آخجان آخجان آخجاااااااااااان
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 شهریور 1400 14:16
نمیدونم پارسا از روی نگرانی و محبت بهم پیام میده حال خودم و خانواده رو میپرسه، یا تو کتاب چگونه یک مدیر خوب باشید خونده که پرسیدن حال کارمند بیمار، ترجیحا صبح اول وقت، حتیالمکان به صورت تلفنی یا ویس، باعث نمکگیر شدن ایشان میشود.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 شهریور 1400 13:08
سوپم زیاد نخود فرنگی داشت و مامانم خیلی خوشش نیومد :(((((((((((((((((((
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 شهریور 1400 01:12
سوپی که پختم امشب انقدرررر خوشمزه شد، انقدررررر خوشمزه شد. اخجون فردا میبرمش برا مامانم و سربلندش میکنم از داشتن همچین فرزندی :))))