یه جوریم منت میذارن که یکشنبه رو مرخصی میری که انگار نه انگار چهارشنبه و شنبه رو به جای ۶ ساعت ۱۲ ساعت موندم پای کارا. دقیقا یکشنبه و سه شنبه ای که نمیرفتمو جبران کردم چه فرقی داشت اخه :/
نمیدونم هرجور شده کمکت میکنمِ سجاد بود، به منم کار ب ده هر چند کم باشه تلاشمو میکنم یه چی برسونیم براتِ سپیده بود، من کارای خونه رو هندل میکنم و غذا درست میکنمِ تینا بود، پیام با پارسا حرف زدم و فردا هم میام که فشار کمتری روت باشه یِ میترا بود یا دیدن عکس های جیمزوب و یادآوری اینکه چقدر ما کوچک و بی اهمیتیم؛ هر چی بود که آرامشی که لازم داشتم رو بهم داد.
مجددا باید تاکید کنم، وقتی آدم های زندگیت درست باشن، از پس خیلی چیزها میتونی بر بیای. حتی اگر برنیومدی هم شونهای داری که سرتو بذاری روش گریه کنی
and that's the second best thing :)
فکر کنم دیشب انقدر پیام خوندم و جواب دادم و ارتباطات اجتماعی داشتم که امروز burned out شدم و با هیچکسم میل سخن نیست
شایدم از کم خوابیدنه و شاید از اینکه ۲ ساعت از تایمای روزم رو وایسادم تو مترو و بقیشو نشسته ام پشت میز :/
چقدرم هوا گرم شده
کیر کیر کیر
میخوام توی مدتی که دارم کتاب فلسفهی ترس رو میخونم، کمتر با ترس زندگی کنم. فقط برای یک بازهی موقت زندگیم. که ببینم چه حس و حالی داره و اگه خوب نبود برمیگردم به لاک محافظهکارانهی خودم.
برای شروع امروز توی دفتر آلترناتیوی که دوسش داشتم رو اعلام کردم در حالی که پروژه زیر دست من نیست و ربطی به من نداشت
از دیر رسیدنم حرص نخوردم چون من قراره ۶ ساعت کار کنم و با بیشتر موندنم جبران میشه و نگرانی بیخود نداره. کما اینکه نیم ساعتم بیشتر کار کردم امروز.
از اعتراض زدن برای حقیر نترسیدم حتی اگر نمرهامو کمتر کنه که محتمله چون یکبار توی کارشناسی همچین چیزایی گفته بود که اگه اعتراض بزنید یک نمره کمتر میشه نمره تون. ولی زدم و آخرشم گفتم به بیشتر شدن نمره ام امیدی ندارم ولی میخواستم منفعل نباشم و اعتراضمو بکنم.
تا این لحظه حس خوبی دارم :))
ترجیح میدم سفر، خریدن گوشی جدید و .. رو ماه ها به تعویق بندازم و برم کلاس بیلیارد. کاش زودتر درسا تموم شه و کاش زودتر حقوق بگیرم
اگر بودجه بندی ای که کردم رو رعایت کنم، تا آخر تیر میتونم دووم بیارم با پولای خودم. منتها خرج تعمیر یخچال، اجاره، ماکت و پلات شیت رو باید بگیرم از خانواده
امیدوارم به بودجه بندی پایبند باشممممم
از استودیو پله، ساعت بتنی سفارش دادم پرسیدم به معمار ها تخفیف نمیدید؟ گفت مشتری های ما همشون معمارن :))))
پ.ن: فکر کنم هر غیر معماری ساعتو ببینه بگه این چیه خریدی :)) بابام که حتما میگه! مامانم به همین که عقربه اش تیک تیکی نیست راضیه احتمالا
دیروز به عنوان سالگرد کاریم :)) کیک هویج پختم بردم دفتر و پارسا این پیامو بهم داد:
الهه جان، عجب کیک خوشمزه ای بود، به خوشمزگی همکاری خوبمون و به خوبی خودت که اینقدر همکار مهربان و پرتلاشی هستی، امیدوارم همیشه شاد و سلامت و در حال پیشرفت باشی و این همکاری خوب سال های سال ادامه داشته باشه.