-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مرداد 1400 00:23
یه کرانچی و هیس قرمز خریده بودم که روز اول پریودیمو چیل کنم و حال کنم تنهایی. که هدا اومد رید توش.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مرداد 1400 18:51
خب ببینید برتری امیر نسبت به فرزان فقط در میزبانی نبود. در این بود که امروز گفت ولی واقعا جای بقیه بچه ها خالیه. در حالی که فرزان و زهرا هر وقت هدا و امیر نیستن پشت سرشون حرف میزنن و میخندن بهشون و میگن اصلا هم جاشون خالی نیست :( بین برتری هدا و زهرا ولی نظری ندارم چون اونا دوتاشون پشت سر هم حرف میزنن گاهی! پس الان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مرداد 1400 02:16
خببببب بچهها امیر دوست پسر هدا خیلی خیلی از فرزان شوهر زهرا میزبان بهتریه. حداقل هی سرشو نمیکنه تو گوشیش. یک امتیاز مثبت
-
تا اینجا سام و فاطمه
سهشنبه 29 تیر 1400 00:42
وای انقدر حال میده دیگه خیلیا نمیتونن با دلم تنگ شده های الکی و لعنت به این فاصله و اینا ادا دوست خوبارو دربیارن :))) چون بلافاصله میگم که تهرانم و سوپرایزشون میکنم :)))) حالا باید ادای مشتاق هارو دربیارن. نمیدونم شایدم واقعا هستن
-
هاها هیچکس نباید از زیر دست من دربره :))))
شنبه 26 تیر 1400 23:54
بعد از فیلم / سریال بین کردن تینا و هدا و مامان و بابام، میخوام برم تو کار ترانه :)) فردا شبم اولین فیلممونو قراره ببینیم. black widow :دی
-
هی هی
پنجشنبه 24 تیر 1400 21:47
شقایق موس جدید خریده چون چرخش خراب شده. منم به عنوان تبریک بهش گفتم ایشالا چرخش برات بچرخه. تا الان این موفق ترین جوکم بوده :))))))
-
:))))
پنجشنبه 24 تیر 1400 01:13
هر شب نفخ وحشتناک داشتما امشب که ترانه نیست و میتونم گوز بدم هیچی که هیچی!
-
:///
شنبه 19 تیر 1400 00:25
من در اسنپ: از عصبانیت گریه میکند. من در پیام به مامانم:خستگی هام به دیدن شما می ارزید.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 تیر 1400 00:46
آخی ترانه از تاریکی و تنهایی میترسه. بعد امشب گفت تو فردا نیستی من چطوری تنهایی بخوابم؟ :))) ای ننه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 تیر 1400 20:36
today sucked ass :((
-
چیزایی که براشون هیجان دارم
شنبه 12 تیر 1400 00:48
فردا برم تو میرداماد بچرخم و سبد گیر بیارم برای وسایلم توی این هفته آنی و شقایقو ببینم پنج شنبه برم ۷ و ۸ هم سر بزنم و هم خرید بدون زباله کنم آخر تیر برم دلیجان موهامو کوتاه کنم دوبارهههههه و وقتی اولین حقوقمو گرفتم برم سوشی بخورم :)))
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 تیر 1400 20:02
میخوام با حقوق اولم برم سوشی بخورم :)))) پایه ندارم فقط
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 تیر 1400 01:22
اعتراف: پست تولد آدمهای دور و نسبتا غریبه رو لایک نمیکنم که کامنت نگذاشتنم زشت نباشه :)))
-
ترانه جان اسمتم خیلی زیباست خب
چهارشنبه 9 تیر 1400 21:20
گفته بودم از دخترهایی که شغلهای تیپیکالی مردونه دارن خیلیییی خوشم میاد؟ خب هم اتاقیم سرپرست کارگاه ساختمانیه این بشر روز به روز در نظرم جذاب تر میشه :))) البته هنوز یه روز گذشته ولی خب :دی
-
هی هی
چهارشنبه 9 تیر 1400 20:31
جلوی هم اتاقی جدیدم دارم با چاپستیک نودل میخورم. اگه این موضوع رو مخش نباشه از پس بقیه مشکلات برمیایم :))
-
هی هی
چهارشنبه 9 تیر 1400 20:31
جلوی هم اتاقی جدیدم دارم با چاپستیک نودل میخورم. اگه این موضوع رو مخش نباشه از پس بقیه مشکلات برمیایم :))
-
به
پنجشنبه 3 تیر 1400 16:30
خب مامانم گفت شاید منم باهات بیام تا پانسیون و جا به جا که شدی برگردم و حالمو خیلی بهتر کرد. اینطوری واقعا خیالم راحته که اگه این پانسیونه هم پر شد من نمیمونم تنها با یه کوه بار و دربه در دنبال پانسیون بعدی و اگه تا شب جایی پیدا نکنم چی میشه.
-
اه :(
پنجشنبه 3 تیر 1400 15:38
دیروز هر چقدر خوشحال بودم و هیجان داشتم، امروز بی حال و غمناک و خسته و نگرانم. ماشینمون حالش بده و تا تهران نمیشه باهاش رفت و کلی وسیله رو با اتوبوس باید ببرم. و وارد اون مکالمهی عنی شدیم که هی مامانم از روی دلسوزی برام چیزای غیر ضروری بذاره و هی من غر بزنم که نهههه اینا چیه فقط چیزای واجبو میتونم ببرم و بعدش عذاب...
-
that was so sweet
دوشنبه 31 خرداد 1400 03:52
دیشب سالگرد ازدواج زهرا و فرزان بود و منو شام مهمون کردن و هر چی اصرار کردم حساب کنم فرزان نذاشت و گفت تو هم توی شادی ما شریکی. چشم قلبی شدم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 خرداد 1400 00:41
فرزاد امشب دوبار بهم گفت چرا انقدر چاق شدی. کیری
-
چون معماری فرق داره با بقیه رشته ها ؛(
دوشنبه 24 خرداد 1400 18:33
دیگه وقتی میگم واسه مصاحبه استرس میگیرم چیزی نگید بهما. شقایق امروز واسه کاراموزی رفته مصاحبه و بهش یه پروژه دادن و دو ساعت وقت دادن برای انجامش. دیگه برا کدوم رشته ای کونتو پاره میکنی تا پورتفولیو تولید کنی و دوباره سر مصاحبه دو ساعت طراحی بدن دستت؟:/ اونم واسه فاکینگ کاراموزی که پولی نمیخوان بدن بهت و کار مفت ازت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 خرداد 1400 19:14
آقا مامان و بابای تینا واقعا کیوت و عزیزن و معاشرت باهاشون خیلی حال میده :>
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 خرداد 1400 11:27
همین ۱ درصد شانسی که دارم انقدر بهم انگیزه داده...
-
آخجان آخجان آخجاااااااااان
پنجشنبه 13 خرداد 1400 13:38
بهار ازم پرسید اگه بخوام برم خارج درس بخونم، معدل دبیرستانمم مهمه؟ و من داخل کونم عروسی برگزار شد که داره به این موضوع فکر میکنهههههه. البته به رو خودم نیاوردم اصلا ؛))
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 خرداد 1400 01:27
کاش اون لحظه به جای سکوت بهت میگفتم اگه این تصمیمو بگیری حمایتت میکنم و پشتتم. امیدوارم بتونم دربارش حرف بزنم باهات عزیزم :(
-
ای بابا
دوشنبه 10 خرداد 1400 05:41
اینکه اکثر طراحای داخلی خانم هستن، این بخش از معماری رو به مراتب بیرنگ تر و بیریخت تر میکنه برام. و هی بخش اجرا برام جذاب تر میشه. کلا کارهایی که تیپیکالی مردونه هستن رو شدییییدا میپسندم.
-
اولیش:))
جمعه 7 خرداد 1400 01:58
ولی شب عقد دوست عزیزم من نباید با زیرشلواری پلنگی بشینم سریال ببینم :(((( الان باید تو هول و ولا میبودم که فردا چی بپوشم و کی برم حموم و هی پیام بدیم تو گروهمون و آهنگ انتخاب کنیم و ذوقشونو بکنیم . :(((( بابا تف به تو کرونای کیری.
-
پارتنر خوب خیلی خوبه :))
جمعه 7 خرداد 1400 01:54
توی این پادکسته که دربارهی طرحواره های روانی صحبت میکرد، گفت اونایی که تو بچگی والدینی داشتن که جلوی بروز احساسات ناراحتیشونو میگرفتن، دچار محرومیت هیجانی میشن. من و بهار هر دو این مشکلو داریم اما من شانس آوردم و یا پارتنر ماه پیدا کردم :))) افرادی که این طرحواره رو دارن همیشه احساس میکنن هیچکسی درکشون نمیکنه و...
-
عشقمی مامان :*
جمعه 7 خرداد 1400 01:43
آقا من همیشه عاشق یکی از خالههام بودم و بنظرم از هر نظر مادر خوبی بوده و خیلی وقتا فک میکردم مامان من به خوبیش نیست اصلا. ولی با عقل الانم و اتفاقات اخیر و دیدن واکنش خاله و مامانم به موضوعات ثابت، متوجه شدم واقعا مامانم چقدرررر برام عزیزتره و چقدر حرفای درست تری میزنه و کارای بهتری میکنه. مامان، مرسی که نه سر من، نه...
-
مینی روتین
چهارشنبه 5 خرداد 1400 09:30
ولی واقعا داشتین روتین پوستی چقدرررررر حس خوبی به آدم میده. امضا، جوگیری که یه ژل شستشو و یه اسکراب صورت و ضدآفتاب خریده ؛))))))