یه جایی از مهمونی، پسرعموم مثل همه ما یک لیوان چای دستش گرفته بود مثلا ولی به جای قند و شیرینی با خیارشور میخوردش :)))
اخه ضایع :))
این که لحظاتی که دوستی هات دارن عمیقتر میشن رو احساس کنی واقعا جذابه. و الان با ۲ نفر همچین حالیم. ایتس د بست
حالا من همیشه نمیدونم از بقیه هم بپرس مطمئن بشو بودما. اینبار که خالهام عجله داشت و تنها بود، با اطمینانی مثال زدنی برای رسیدن به سعادت آباد فرستادمش مترو تجریش به جای میدون صنعت :(((
یه جوریم منت میذارن که یکشنبه رو مرخصی میری که انگار نه انگار چهارشنبه و شنبه رو به جای ۶ ساعت ۱۲ ساعت موندم پای کارا. دقیقا یکشنبه و سه شنبه ای که نمیرفتمو جبران کردم چه فرقی داشت اخه :/
نمیدونم هرجور شده کمکت میکنمِ سجاد بود، به منم کار ب ده هر چند کم باشه تلاشمو میکنم یه چی برسونیم براتِ سپیده بود، من کارای خونه رو هندل میکنم و غذا درست میکنمِ تینا بود، پیام با پارسا حرف زدم و فردا هم میام که فشار کمتری روت باشه یِ میترا بود یا دیدن عکس های جیمزوب و یادآوری اینکه چقدر ما کوچک و بی اهمیتیم؛ هر چی بود که آرامشی که لازم داشتم رو بهم داد.
مجددا باید تاکید کنم، وقتی آدم های زندگیت درست باشن، از پس خیلی چیزها میتونی بر بیای. حتی اگر برنیومدی هم شونهای داری که سرتو بذاری روش گریه کنی
and that's the second best thing :)
فکر کنم دیشب انقدر پیام خوندم و جواب دادم و ارتباطات اجتماعی داشتم که امروز burned out شدم و با هیچکسم میل سخن نیست
شایدم از کم خوابیدنه و شاید از اینکه ۲ ساعت از تایمای روزم رو وایسادم تو مترو و بقیشو نشسته ام پشت میز :/
چقدرم هوا گرم شده
کیر کیر کیر
میخوام توی مدتی که دارم کتاب فلسفهی ترس رو میخونم، کمتر با ترس زندگی کنم. فقط برای یک بازهی موقت زندگیم. که ببینم چه حس و حالی داره و اگه خوب نبود برمیگردم به لاک محافظهکارانهی خودم.
برای شروع امروز توی دفتر آلترناتیوی که دوسش داشتم رو اعلام کردم در حالی که پروژه زیر دست من نیست و ربطی به من نداشت
از دیر رسیدنم حرص نخوردم چون من قراره ۶ ساعت کار کنم و با بیشتر موندنم جبران میشه و نگرانی بیخود نداره. کما اینکه نیم ساعتم بیشتر کار کردم امروز.
از اعتراض زدن برای حقیر نترسیدم حتی اگر نمرهامو کمتر کنه که محتمله چون یکبار توی کارشناسی همچین چیزایی گفته بود که اگه اعتراض بزنید یک نمره کمتر میشه نمره تون. ولی زدم و آخرشم گفتم به بیشتر شدن نمره ام امیدی ندارم ولی میخواستم منفعل نباشم و اعتراضمو بکنم.
تا این لحظه حس خوبی دارم :))