اگر بودجه بندی ای که کردم رو رعایت کنم، تا آخر تیر میتونم دووم بیارم با پولای خودم. منتها خرج تعمیر یخچال، اجاره، ماکت و پلات شیت رو باید بگیرم از خانواده
امیدوارم به بودجه بندی پایبند باشممممم
از استودیو پله، ساعت بتنی سفارش دادم پرسیدم به معمار ها تخفیف نمیدید؟ گفت مشتری های ما همشون معمارن :))))
پ.ن: فکر کنم هر غیر معماری ساعتو ببینه بگه این چیه خریدی :)) بابام که حتما میگه! مامانم به همین که عقربه اش تیک تیکی نیست راضیه احتمالا
دیروز به عنوان سالگرد کاریم :)) کیک هویج پختم بردم دفتر و پارسا این پیامو بهم داد:
الهه جان، عجب کیک خوشمزه ای بود، به خوشمزگی همکاری خوبمون و به خوبی خودت که اینقدر همکار مهربان و پرتلاشی هستی، امیدوارم همیشه شاد و سلامت و در حال پیشرفت باشی و این همکاری خوب سال های سال ادامه داشته باشه.
امروز قشنگه
چون دیشب تونستم کارهای دانشگاهمو خوب پیش ببرم
چون امروز فینال مافیاست و با غزل میبینیمش
چون نهار قرمه سبزی دستپخت مامانو دارم
چون میترا بهم گفت انقدر خوشم میاد به فلان چیزا توجه میکنی، باعث میشه خیالم راحت بشه
چون استرس کرکسیون امروز با استادامونو ندارم و میتونم با پارسا کارمو کرکسیون کنم
چون لاکی که دیروز خریدم خیلی خوشرنگه و به دستم میاد و هی ذوقشو میکنم
چون برا فردا برنامه های مفرح دارم با دوستای جیگرم
چون آخر هفته مامانم، بابام، خواهرم، زهرا، فرزان، امیرمهدی، هدا،فرزاد و همایون شجریان رو میبینم.
چرا همه حسای بد باهم میان بهگات بدن؟
فاک ایت یک هفته است هیییییچ کدوم از دوستامو ندیدم. و خیلی داون هستم بخاطر این موضوع :(