-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آذر 1401 01:29
دلم میخواد برم از تو خیابون یه پدر مبارز پیدا کنم و از تو مترو یه مادری که با شجاعت شالشو دستش گرفته. چون بحث با مادر مذهبیم و بسه دیگه های پدر بزدلم بدجوری حالمو خراب میکنه.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آذر 1401 18:41
سلام الهه جان عزیزدلم من بهار رادوست دارم ولی حس ام نسبت به تو یه جور دیگه است دلم نمی خوادخاری به پات بره واقعا عاشقت هستم ایکاش درکم کنی . اینو مامانم برام فرستاده. مثل اون دانشآموز شیطونا شدم که معلما بخاطر سرکشیشون بیشتر دوسشون دارن ؛))
-
رمز: اسم خیابون خونه ام
جمعه 4 آذر 1401 18:15
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 مهر 1401 02:40
امشب با مامانم مفصل حرف زدم. حدودا ۳ ساعتی شد. ۲ بار اول دادبیداد کردیم. بار سوم اومد تو اتاق گفت لعنت به همشون که ما دوتارو با هم دعوا میندازن. نشست و حرف زدیم از خیلی چیزا. از ترساش گفت. از ایدهآل هاش گفت. یسری سوالا ازم پرسید. همهرو جواب دادم. بهش گفتم دیگه به حجاب اعتقادی ندارم. گفتم دو سالی هست البته و مثلا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 شهریور 1401 09:37
میترا جون نذاشتی برم فرودگاه و حالا بجای بغل دوستام، پشت میزم گریه میکنم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 شهریور 1401 05:01
امشب با همه خنده و گریه و خوندن و رقصیدن هاش >>>>>>>>>>>>
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 شهریور 1401 19:46
برگشتن از دفتر با ثمین رو دوست ندارمممم. چون نمیتونم سیگار بکشم تو راه- نمیتونم اهنگ گوش بدم تو مسیر و فیلم ببینم تو مترو- و چون هوایی شده معماری رو بذاره کنار همش غر میزنه میره رو مخ
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مرداد 1401 20:25
گلبو بیشترین قربون صدقه ها و بدترین طعنه هارو تقدیمت میکنه. اون جانم و عزیزدلم هات بخوره تو سرت وقتی تیکه میندازی اینقدر :/
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مرداد 1401 13:13
هر روووز سرکار دارم بخاطر خواب ناکافی پاره میشم. هر فاکینگ روز. آدم شم و ۱۲ بخوابم کاش
-
حرف زدن همیشه بهترین راهه اقا :(
پنجشنبه 20 مرداد 1401 00:35
اینهمه اینجا غر زدما. بعد رفتم یه پیام دادم به گلبو که انقدر ح س بد بینمون نمونه و یکم حرف زدیم و همه چیز خیلی بوجی موجی و خوب حل شد. و گفت به جای فردام که گرفته میشه شنبه رو میتونم دیرتر برم بعدم به هم شب بخیر گفتیم با ایموجی ماچ :))) وی هندلد ایت پروفشنالیییی :))
-
آی وانت تو کامیت هوموساید
چهارشنبه 19 مرداد 1401 21:21
بعد قضیه اینه که قرار بوده من نقشههایی که تایید شده رو از نظر ظاهری اصلاح کنم و ایرادای کوفتی گلبو برمیگرده به نقشهی سورسی که دادن دست من و خود عنشم مسئول بررسیش بوده. الان هی از همه چی ایراد میگیره و میگه چرا اینطوریه؟ بعد براش توصیح میدم که روی فایل اصلی هم همینه، میگه خب شما باید چشمتون میخورد...
-
that OCD workaholic bitch
چهارشنبه 19 مرداد 1401 21:12
گلبو اینجوریه که: بله امروز تحویل داریم و منم همین امروز قراره تازه فایلاتو ببینم و هر ایراد کسشری به ذهنم برسه بگم اصلاحش کنی و اصلا غصه نخور یه دو ساعت متمرکز بشینی پاش تمومه فقط من وسطش ۵۰ بار صدات میکنم و اگه هندزفری تو گوشت باشه قاطی میکنم و ازت میخوام ۱۰ تا کار دیگه هم همزمان انجام بدی و اگر نرسیدی امشب باید...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مرداد 1401 01:07
خبر خوب امشب اینکه آناهیتا عکس از تو اتوبوس برام فرستاد :))
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مرداد 1401 01:06
وای وای وای :))))) میدونستین اگه تو گوگل سرچ کنین کیر تو کرونا وبلاگ منو میاره؟ :))))))))))))))))
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مرداد 1401 15:46
واقعا میترا که نیست خیلی سخت و یکنواخت و حوصله سربر میگذره روزا.
-
ما که نفهمیدیم چی شد اصلا :)))
یکشنبه 9 مرداد 1401 10:13
یه جایی از مهمونی، پسرعموم مثل همه ما یک لیوان چای دستش گرفته بود مثلا ولی به جای قند و شیرینی با خیارشور میخوردش :))) اخه ضایع :))
-
دیشب
چهارشنبه 5 مرداد 1401 14:13
این که لحظاتی که دوستی هات دارن عمیقتر میشن رو احساس کنی واقعا جذابه. و الان با ۲ نفر همچین حالیم. ایتس د بست
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مرداد 1401 18:30
حالا من همیشه نمیدونم از بقیه هم بپرس مطمئن بشو بودما. اینبار که خالهام عجله داشت و تنها بود، با اطمینانی مثال زدنی برای رسیدن به سعادت آباد فرستادمش مترو تجریش به جای میدون صنعت :(((
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مرداد 1401 01:39
یه آخر هفته داریم و هزار سودا
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 تیر 1401 22:44
دتس ایت دوماه وقت دارم تصمیم بگیرم میخوام با زندگیم چیکار کنم. یا استعفا یا مرخصی تحصیلی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 تیر 1401 21:37
یه جوریم منت میذارن که یکشنبه رو مرخصی میری که انگار نه انگار چهارشنبه و شنبه رو به جای ۶ ساعت ۱۲ ساعت موندم پای کارا. دقیقا یکشنبه و سه شنبه ای که نمیرفتمو جبران کردم چه فرقی داشت اخه :/
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 تیر 1401 21:22
شایدم نباید جایی کار کنم که اونقدر فشار روم باشه که برم تو دستشویی گریه کنم و برگردم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 تیر 1401 09:04
نمیدونم هرجور شده کمکت میکنمِ سجاد بود، به منم کار ب ده هر چند کم باشه تلاشمو میکنم یه چی برسونیم براتِ سپیده بود، من کارای خونه رو هندل میکنم و غذا درست میکنمِ تینا بود، پیام با پارسا حرف زدم و فردا هم میام که فشار کمتری روت باشه یِ میترا بود یا دیدن عکس های جیمزوب و یادآوری اینکه چقدر ما کوچک و بی اهمیتیم؛ هر چی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 تیر 1401 09:16
این وسطه اصلا توان هندل کردن خرابی یخچال و آب دادن لباسشویی رو ندارم کیر های بیشتر
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 تیر 1401 09:15
فکر کنم دیشب انقدر پیام خوندم و جواب دادم و ارتباطات اجتماعی داشتم که امروز burned out شدم و با هیچکسم میل سخن نیست شایدم از کم خوابیدنه و شاید از اینکه ۲ ساعت از تایمای روزم رو وایسادم تو مترو و بقیشو نشسته ام پشت میز :/ چقدرم هوا گرم شده کیر کیر کیر
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 تیر 1401 08:51
امروز از دندهی چپ پاشدما! مراقب باشید :)) البته نمیخواد مراقب باشید نمود درونی داره بیشتر
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 تیر 1401 17:15
میخوام توی مدتی که دارم کتاب فلسفهی ترس رو میخونم، کمتر با ترس زندگی کنم. فقط برای یک بازهی موقت زندگیم. که ببینم چه حس و حالی داره و اگه خوب نبود برمیگردم به لاک محافظهکارانهی خودم. برای شروع امروز توی دفتر آلترناتیوی که دوسش داشتم رو اعلام کردم در حالی که پروژه زیر دست من نیست و ربطی به من نداشت از دیر رسیدنم...
-
از رو تجربه میگم
یکشنبه 19 تیر 1401 00:42
say what you want ولی مهمونی بدون مشروبات الکی همیشه بیشتر خوش میگذره اگر جمع، جمع درستی باشه.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 تیر 1401 00:01
ترجیح میدم سفر، خریدن گوشی جدید و .. رو ماه ها به تعویق بندازم و برم کلاس بیلیارد. کاش زودتر درسا تموم شه و کاش زودتر حقوق بگیرم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 تیر 1401 20:30
نمیدونم چرا کاری رو میکنم که میدونم قراره پشیمون بشم بعدش