She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

:///

ببینید دختر خاله ی ۱۸ ساله ی کی با ازدواج کردنش موافقه؟؟؟؟ 

اخه چراااا؟

متاسفم برای این تربیت

متاسفم


چی بگم :/

اینجانب قصد دارم تمام تلاشم رو بکنم که خالم رو از اینکه دختر ۱۸ سالش رو به یه پسر ۲۸ ساله شوهر بده صرفا چون پسر با ایمانیه منصرف کنم :/

خدایاااااااا

پستی که ۱۳ مرداد ۹۷ منتشر نشد

میگم مامانم برام کاچی پخته برا دل دردم خوبه

میگه دستور پختشو بگیر برات بپزم


توفیق اجباری

برقامون رفته

گوشیم ۳ درصد شارژ داره

لپ تاپم ۷ درصد

دیگه باید به کتاب رو بیارم :دی

!

یکی از هم کلاسی هام رفته سفر روسیه  و پست گذاشته و هشتگ زده که : #زندگی_زیباست_اگر_زیبا_زندگی_کنیم

دلم میخواد براش کامنت بذارم

#زندگی_زیباست_اگر_پول_داشته_باشیم

انکرالاصوات :))))

من صدای قشنگی ندارم

وقتی طولانی صحبت میکنم صدام میگیره و به سرفه میوفتم

صدام آرامش بخش و دل نوازم نیست

یا این حال یاد ترم دوم افتادم که شبا برای پرنیان و سحر قصه های امیرعلی رو میخوندم با همون صدای نکرم

و اونام ابراز رضایت میکردن ( ظاهرا ) :))))

خیلیییییی حس خوب و جذابی بود

خیلی برام با ارزش بود تمایلشون

ممنونم ازت پری. و سحر که فک نکنم بخونی اینو :))

و خب دلم تنگ شد راستش :>

_

پسر ۱۰ ،۱۲ ساله از ملخ میترسید، مامانش سرش دااااد زد مگه تو دختری که میترسی؟

در همین هنگام سایر مردان با گرفتن اون ملخ و اذیت کردن دختر ها باهاش، مردونگیشونو اثبات کردن

:))))

ینی انقدر که مامان من هوای دامادای آیندشو داره هوای دختراشو نداره :)))))

:(

شوهر عمم ۶۰ تا گوسفند داشته 

دزد زده همشونو برده :(  حدود ۵۰ میلیون خسارت میشه فک کنم :((

بعد این شوهر عمم انقدرررر آدم خوب و بزرگوار و فهمیده و قشنگ و مهربونیه که نگو

تا کی قراره اتفاقای بد واسه آدمای خیلی خوب بیوفته اخه :((((

از دوری

از تنهایی

از گرما

از بیکاری

از حشرات

از تابستون متنفرم

کیوتا ♡

طبقه ی پایین کنار میز پینگ پونگیم

من و مامانم و بابام با ۵ تا بچه ی ۳ تا ۷ ساله

مامانم یکیشون رو نشونده رو پاش داره و باش حرف میزنه

بابام با یکیشون پینگ پونگ بازی میکنه 

و من از دورتر نگاهشون میکنم و لبخند میزنم و به این فکر میکنم که وارد سنی شدن که وقت نوه دار شدنشونه :))))

آدم بودن چیزخوبیه

به راننده تپ سی اس ام اس دادم و عذر خواهی کردم ازش و اوکی شد اوضاع

فقط یکم زیادی دوستانه شد طرف که جوابشو ندادم دیگه :/

کاش آدم باشید خب :/

_

همین الان فهمیدم که از اینکه کسی یه کاری رو ازم بخواد و من مشغول انجامش باشم و بعد بیینم طرف خودش اونکارو میکنه متنفرم

حتی اگه به سادگی گرفتن یه تپ سی باشه

از اینکه وقتی راننده داره میگه بیاید فلان جا و من بگم باشه و یکدفعه نظرتونو عوض کنید که با تاکسی میریم و من بمونم با راننده ای که انقدر به پول احتیاج داشته که ساعت ۴ صبح داره کار میکنه و بخاطر درخواست تپ سی من تا اونجا اومده و بعدم  بش بگم تاکسی گرفتیم رفتیم و اونم به من فحش بده متنفرم


:(

دوباره توی قطار قلبم سنگین شده


-_-

نمیدونم تا کی قراره جوک 《 فلانی به زنش گفت اگه زن خوبی باشی میبرمت کبابی که بو بکشی 》 رو تو جامعه بشنوم 

خیلی حال بهم زنه

خیلی