She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

-_-

برای اولین بار یه آهنگ متال به زبان ترکی شنیدم و پرپر شدم

بابا شما قشنگا باید عاشقانه ی پرسوز بخونید اخه :(


اندکی سرگرمی :))

بیاید یکم تخیل کنیم دور همی

فکر کنید شما توی سریال گیم اف ترونز زندگی میکردید مثلا!

و یکی از رهبرای خفنشون بودید! 

چجور رهبری میشدید؟ سرسی یا جان اسنو یا دنریس مآبانه؟!

اصلا این سه تا هیچی

خودتون چه سیاستایی داشتید؟ چقدر دل رحم بودید؟ احتمال میدادید سرتون به باد بره؟ چطوری رفتار میکردید که افرادتون بهتون وفادار باشن؟ احتمال میدادید که افرادتون بهتون خیانت کنن؟ اگه درگیر عشق و عاشقی میشدید، عشقتون رو فدای وظیفه میکردید یا وظیفه رو فدای عشق؟ چقدر اهل انتقام بودید؟ چقدر اهل بخشیدنید؟ چقدر با برده داری مخالف میکردید؟ چقدر سعی میکردید همه رو راضی نگه دارید؟ چقدر طرف حق رو میگرفتید و ظالم رو هر چند نزدیکتون باشه،مجازات میکردید ؟ اگه جنگ میشد میرفتید جلوی همه میجنگیدید تا به سربازاتون روحیه بدید، یا میموندید عقب تا نتیجه ی جنگ رو ببینید و اگه اوضاع خطری بودفرار کنید و تجدید قوا کنید؟

آیا راضی میشدید با نامردی ، مثلا ریختن سم توی غذای دشمنتون از بین ببریدش؟ یا اعتقاد به پیروز شدن شرافتمندانه دارید؟ اگه محکوم به مرگ میشدید، ترجیح میدادید بمیرید یا برید به دیوار و اونجا خدمت کنید؟ 

.

خیلی جای خیال پردازی داره ها جدن. بیاید فکراتونو بکنید و کامنت بذارید برام :>

نظر خودمم میگم تو پستای بعد

جو مرا میگیرد

فیلم lion رو دیدم و جو گیر شدم که برم خارج و بعدش یه بچه از ایران به سرپرستی قبول کنم :))))

جالب نیست ؟

از فوبیا ها، سری اول

همیشه فوبیای اینو دارم که وقتی ناراحتم، برم به یکی پیام بدم که فلانی من ناراحتم میتونی یکم با من صحبت کنی؟ بعد طرف دیر ببینه پیامم رو، یدفعه هری دلش بریزه که ای واااای این به من نیاز داشت و من نبودم! بعد ناراحت شه :(

بوی ۵۰۰ ساله!

یبار به مامانم گفت پاریس بوی ادرار میده 

حالا هر بار که بحث خارج رفتن میشه(در حد مسافرت حتی)، میگه برو بابا شهراشون بوی ادرار میده کونشونم نمیشورن 

:))))))))

عجب!

حس میکنم امام حسین اگه یسری از عزاداری های محرم رو میدید ، میگفت : وات دِ ... :|

!

من به برابری انسان ها اعتقاد ندارم!

یعنی به برابری حقوق انسان ها اعتقاد دارما، به این که ما همه یجور به دنیا میایم و هممونم در نهایت از دنیا میریم و این باعث میشه هممون برابر باشیم اعتقاد ندارم. چون چیزی که خیلییی مهمه فاصله بین تولد و مرگه . یعنی اگه بگیم انسان ها خاکستری اند، خب انسان های خاکستری کمرنگ از خاکستری پررنگ ها بهترن دیگه! نه؟

یعنی اگه یکی به اصول اخلاقی پایبند باشه، حق افراد رو ضایع نکنه، به بقیه آزار نرسونه و باعث خوشحالی افراد شه، این آدم از کسی که خون بقیه رو تو شیشه میکنه و زجرشون میده و سر همه کلاه میذاره، بهتره دیگه! نیست؟

پس چطوری بگیم انسان ها باهم برابرن؟

پ.ن : هزار تا مرد فوق العاده خوب داریم و هزار تا زن فوق العاده خوب. هزار تا مرد پست داریم و هزار تا زن پست

ولی دردناک ترین قسمت جامعه ی مرد سالار، اونجاشه که پست ترین مرد، خودش رو از بهترین زن ، برتر میدونه !:(

نه به بچه آوردن زوری :))

حس میکنم ما ایرانی ها بچه دار نشیم بهتره ... اونقدر عقده و مشکلات روحی و روانی منتقل کنیم به یک انسان دیگه که چی بشه؟

مگر اینکه، کلی به حال روحی خودمون فکر کنیم، رفتار های بد بزرگترهامون رو درک و تحلیل کنیم ، عقده ها و ناراحتی هایی که ریشه در کودکیمون داره رو پیدا کنیم و براشون راه حل پیدا کنیم، بشینیم روزها و ماه ها و حتی سال ها مطالعه کنیم که هم خودمون رو بهتر بشناسیم، هم یادبگیریم چطوری یک انسان دیگه رو پرورش بدیم و برای تربیت بچه وقت و انرژی و پول کافی داشته باشیم

بنظرم بزرگترین مسئولیتی که یک فرد میتونه تجربه کنه تربیت یک انسان دیگست 

و باید بیشترین تلاش و وقت رو بذاره براش!

وگرنه منقرض بشیم بهتره 

:>

زندگی کردن با کسی که عاشقشی باید جذاب باشه!

آرزوهای بر باد رونده

همیشه آرزو داشتم بیام مثل خیلی ها بنویسم که چقدر کار کردم پشت سر هم

مثلا اینطوری که صبح که از خواب بیدار شدم رفتم حموم ، صبحونه خوردم و ظرفا رو شستم. یکم زبان خوندم و لغات جدیدو توی دفترچم نوشتم. به گلدونا آب دادم، خونه رو جارو کردم ، قفسه ی کتابامو مرتب کردم و کتاب جدیدو برداشتم و با یک لیوان چایی خوشرنگ مشغول خوندنش شدم

مثلا اینطوری

ولی از اونجایی که من آدمِ استراحت در حین کار هستم و نه آدمِ اول کار بعد استراحت ، بین هر کدوم از کارای بالا کلی استراحت میکنم و اخرش یک روز کامل طول میکشه تا بخوام همشونو انجام بدم و آخرشم همشونو انجام نمیدم :/

از گوشام خون میاد الان :))

بهار بعد سه جلسه کلاس، ویولنش رو درآورد و تمرین رو شروع کرد و فااااااااااااااک -_-

خیلی از تصوراتم گوش خراش تره :))

خداروشکر یه هفته دیگه میرم !

:>

یکی از ویژگی های جذاب نویسنده ای کتاب تاریخی که دارم میخونم، آقای حسین یعقوبی اینه که به نظر میرسه به امور مذهبی اعتقاد نداره . و برای اولین بار تاریخی میخونم که توش باور های مذهبی چپونده نشده

مثلا علت یکتاپرستی یکی از فرعون های مصری رو، آخنتاتون، این میدونه که طرف یک مقدار تنبل و کم حافظه بوده و حوصله ی حفظ کردن اسامی ۲۰۰۰ تا خداشون رو نداشته لذا میگه من یکتاپرستم. در حالی که ما شنیده بودیم که یوسف پیامبر میاد و ارشادش میکنه.

خیلی دیدگاهش برام جدید و جالبه :>

۴

به پایان رسیدن حکومت ساسانی و ورود اعراب به ایران :

خسرو پرویز رو یادتونه؟ یکی از اضلاع مثلث عشقی معروف شیرین و خسرو و فرهاد!

دو تا روایت برای مرگش وجود داره که یکیش اینه که درباریان، ۱۸ تا پسرشو جلو چشمش میکشن و بعدم خودش رو بعدم پسر اولشو پادشاه میکنن

روایت بعدی اینه که درباریان خسرو پرویز رو میکشن و پسر اولش (شیرویه) که انگار فوبیای جانشین داشته، میزنه ۱۸ تا داداششو شتک میکنه و پادشاه میشه

ولی بعد مدت کوتاهی از درد دل، میمیره و مملکت میمونه بی پادشاه و ولیعهد

اول میخواستن پسر خردسالشو پادشاه کنن ولی یکی از سردارای مشهورشون میاد بچه ی خردسالم میکشه و خودشه پادشاه میشه!

دوباره درباریان میزنن این یکی رو هم شتک میکنن و بعدش ، فیروز دوم ، برادرزاده ی خسرو پرویز اومده راه بیوفته سمت پایتخت که بشینه روی تخت شاهی ولی هنوز به تیسفون نرسیده اونم به قتل میرسه :/ 

و در این نقطه، همه ی فرزندان پسر خاندان ساسانی تموم میشه و نوبت به دخترا میرسه

پوراندخت،دختر خسرو پرویز به تخت میشینه ولی چون دختر دست و پاداری بوده دوباره درباریان احساس خطر کردن که گندکاریاشون لو بره و اوشونم میکشن

بعدش خواهر کوچیکترش روی تخت میشینه که اهل خوشگذرانی بوده، که عمر اونم به دنیا نبوده!

دیگه درباریان میبینن همه ی بچه ها تموم شد، راه میوفتن توی کشور که بچه های حرومزاده ی ناشی از خوشگذرونی پادشاه ها رو پیدا کنن که انگار یکیم پیدا میکنن، اما طرف سرش بزرگ بوده، تا اومدن تاج رو بذارن سرش، برگشته گفته : این تاج چه تنگه . و اشراف هم این حرفشو به فال بد میگیرن، تاج رو از روی سرش برمیدارن و درجا میکشنش :/// :)))

تا اینکه یزد گرد سوم میاد روی کار و اونم تا اومده بشینه روی تخت پادشاهی و جا باز کنه، اعراب حمله میکنن و تاج و جانش رو میگیرن 

و خب زمان ساسانی اختلاف طبقاتی خیلی بد بوده، درباریان فاسد و مالیات زیاد بگیر و فقرای روز به روز بدبخت تر، اعرابم میان و به درباریان میگن اگه اسلام رو قبول کنید، میتونید اموالتونو برا خودتون نگه دارید و به فقرا هم قول میدن مالیات کمتری بگیرن 

و اینگونه بود که فقیر و غنی راضی شدن و اسلام وارد ایران شد.

#تاریخ

پ.ن : آه فرهاد بوده که تاج و تخت خسرو پرویز رو گرفته و بعد از اون هیچ پادشاه ساسانی ای دووم نیورده :)))

از این داستان یاد میگیریم، ۱۸ تا برادر ولیعهدمونو نکشیم .


۳

شاید براتون جالب باشه بدونید اولین نزاع های قبیله ای چطوری شکل گرفته!

مثلا تصور کنید دوتا قبیله ی پشمالوها و پاگنده ها اتفاقی به هم میرسیدن و با هم همسایه میشدن

بعد یه روز، یکی از افراد قبیله ی پشمالو ها با یکی دیگه از اعضای قبیله ی پاگنده ها دعواش میشه و پاگنده هه رو حسابی کتک میزنه

پاگندهه خونین و مالین برمیگرده پیش قبیله ی خودش با ناله و زاری ، که این پشمالوعه منو کتک زد

یدفعه کل قبیله میگن که پس لابد همه ی پشمالو ها بدن! 

برا همین همشونو لایق تنبیه و توهین میدونن!

خلاصه قبیله ی پشمالو ها بدون اینکه بدونن چرا، مدتی از قبیله ی پاگنده ها پس گردنی میخورن و بالاخره حرصشون در میاد و دشمنیشون رسما شروع میشه!

#تاریخ

۲

اون زمان یک تمدن دیگه هم بوده توی بین النهرین به اسم آشور

در سال ۶۴۶ پیش از میلاد، آشور بانیپال به عیلام لشکر میکشه ، پایتختشون (شهر شوش) رو تاراج و ویران میکنه تمام، تمااااام مردمش رو، از زن و بچه و پیرمرد تا جوونا و سربازاش رو میکشه!

بعد ها آقای آشور بانیپال در کتیبه ای توضیح میده که علت اصلی این نژاد کشی وحشیانه، این بود که هزار سال پیش، عیلامی ها ، رب النوع زمین، آنو، رو از مرکز تمدن آشور میدزدن

اولین قتل عام وحشیانه ی بشر برای خدایان !

از این داستان یاد میگیریم که به خدای هم کاری نداشته باشیم !:))

#تاریخ