از جلال تا خوابگاه رو پیاده رفتم که یه بانک کشاورزی پیدا کنم
بانک های صادرات، اقتصاد نوین ، ملی (۲ بار)،ملت (۲بار)، تجارت ، کارآفرین ، سپه، رفاه ، پارسیان، پاسارگاد ، آینده بودن، این کشاورز کوفتی نبود :/
داشتم ظرف میشستم که اتفاقی سارا هم اومد ظرفاشو بشوره و همینطور که مشغول شست و شو بودیم درباره ی موضوع ارائمون صحبت کردیم و یهو کلی ایده ی خوب به ذهنمون رسید و بیشتر کارامون انجام شد!
هرگز در یک زمان مشخص انقدر مفید نبوده ام :)))
یک ساعت فیلم گرفتم از آماده سازه ظرف های خوراکی فردام، که تایم لپسش کنم، آخرش نرم افزار هنگ کرد و ویدیو سیو نشد
اینم شانس مایه
امروز توی سلف بحث رسم و رسومات موقع عذاداری بود.
دلیجان ۵ هیچ از سایر ملت ها ی تهران، رشت، اصفهان و کرمانشاه جلو بود
امروز آقای شهردار بعد از تاخیر ۱.۵ ساعتش، اومد یه پاورپوینت باز کرد وایساد از رو اسلایدا خوند.
رومینا دستش رو بالا گرفت گفت استاد اگر بنا به از روی اسلاید خوندنه که خودمون تو خونه هم میتونیم بخونیم
در همون لحظه بود که رومینا برام شد اسطوره ی شجاعت و جسارت
بچه ها واقعا از اینکه مجسمه ی صورت سفالی اناهیتا از مال من خیلییییییییییی خوشگل تر شد حسودیم شد :))))
دمش گرم ولی عاااالی بود کارش *_*
بالاخرههههههه برنامه ی شب اول اتنا رو نوشتم و براش فرستادممممم