یکی از مهمترین موضوعات توی ارتقای شخصی یا self improvement ، اینه که جلوی لیبل زدن های خودتون روی خودتون رو بگیرید.
ما اطلاعات دقیق و علمی از شخصیتمون نداریم. ما صرفا یسری تجربه داریم و به عنوان دیتا اونارو تو مغزمون نگه داری میکنیم. و اینطوریه که مثلا من اگر ۲ بار بستکتبال بازی کنم و توش خوب نباشم، ۱۰۰ درصد دیتاهایی که من از خودم و بستکتبال دارم اینه که توش موفق نشدم. لذا بار سوم با یه پیشفرض میرم سمتش. و آمادهام که مجددا شکست بخورم. و این ذهنیت نه تنها روی اعتماد به نفس من، بلکه روی پایداری من در یادگیری و سختکوشی من در تمرین اون موضوع هم تاثیر میذاره. و چون راحت ترین کار اینه که رو خودمون برچسب بزنیم که "من برای اینکار ساخته نشدم"، و اتفاقا این دلیل برای همه هم قابل قبوله، ما اونقدری توی کاری پافشاری نمیکنیم که واقعا متوجه استعدادمون بشیم.
یکی از مهمترین مشوقهای ما در لیبل زدن هامون اطرافیانمونن. مثلا من عادت به سحرخیزی ندارم. خانوادهام هر روز این مساله رو یادآوری میکنن. نیمساعت اول هر روز من با غرهای مامانم درباره ساعت بیدار شدنمه. و این غرها ابدا یک روز خاص از زندگی من رو مورد خطاب قرار نمیده، بلکه به کل شخصیت من حمله میکنه و کمکم خودم هم باورم میشه من آدم زود بیدار شدن نیستم و توی شبا بهتر کار میکنم و بهتر تمرکز میکنم ، پس همین روند اشتباه رو تا آخر عمرم ادامه میدم.
فقط هم با غر زدن نیست. با شوخی هم میشه این لیبلها توی ما نهادینه بشه. مثلا من اگر تنبلی کنم، اطرافیانم با شوخی های بی حدشون با سرعت اینو توی من نهادینه میکنن که من ذاتا تنبل بودهام، هستم و خواهم بود. و درصد خیلی کمی هستن که بعد از لیبل خوردن ، سعی کنن نگاهشون رو به خودشون عوض کنن و شخصیتشون رو ارتقا بدن.
برای همین میگن اگر میخواید یه عادت رو پایان بدید، مثلا سیگار کشیدن، نباید تو ذهنتون این باشه که من یک سیگاریام که دارم سیگارو ترک میکنم. باید تو ذهن این باشه که من میخوام تبدیل به یه آدم غیرسیگاری بشم. خود من لیبلی که همیشه روم میخورد مرتب نبودن بود، و سعی کردم ذهنیتم رو عوض کنم. الان اگر کنار تختم چیزی ریخته شده باشه به خودم میگم نه الهه تو آدمی نیستی که همچین محیطی رو بپسندی. تو آدم مرتبی هستی و دوست نداری چیزی روی زمین باشه.
خلاصه. حواسمون باشه لیبل نزنیم روی همدیگه. و خودمون.
اوههه چه پست روانشناسی جالبی
الا اینفلوانس
ماچ بهت