اومدیم خونه ی داییِ سوپر دوپر مذهبیم
نشستیم با هم کار کردیم و همه چی خوب پیش رفت. تا امروز صبح که بحث درباره کار کردن زن داییم پیش اومد (زن داییم فوق فیزیک داره و دانشگاه تدریس میکرد ولی بچه دار که شد دیگه نرفت) ، بعد داییم گفت مهم ترین وظیفه ی زن تربیت بچه است. من برای اولین بار سکوت نکردم و گفتم نه زن باید هر کاری که دوست داره بکنه. یکی تربیت بچه دوست داره یکی نداره و نمیکنه و میره سر کار
گفتم الان میشینیم یه ساعت بحث میکنیم، ولی داییم گفت موافقم
پایان داستان
ایول داری تاثیرتو میزاری الا
چه تاثیری بابا انقدر بحثمون شروع شد سر همه چیز ولی ادامه ندادیم که دعوا نشه :)) یه مثال کسشری هم درباره تفاوت زن و مرد زد که بت میگم بعدا
آخه حرف شما لپ کلامِ و

منم موافقم؛آدم باید کاری رو که دوست داره انجام بده.

جای بحث نداشت .یعنی
زن دایی دوست داشت بچه تربیت کنه،
که مونده خونه!
دایی گفت؛موافقم
بله :))