ولتر معتقد بود " حقیقت نام حزب معینی نیست "
ولتر به هیچ حزب سیاسی ای نمی پیوسته و از هیچ حکومتیم طرفداری نمی کرده! میگفته حکومت جمهوری هم انقدر ایراد داره که سرانجام یا به غوغاسالاری ختم میشه یا به یکه سالاری ( غوغاسالاری یعنی اوباش و زورگوها و جاهلا بشن سران حکومتی ، یکه سالاری یعنی حکومت در دست یه حاکم زورگو و خودکامه باشه )
ولتر معتقد بود"همان گونه که برای مردم تهیدست و بیچاره فرقی نمیکند که یک شیر آنها را ببلعد و یا صدها موش به تدریج آنها را بجوند، حکومت استبدادی یا جمهوری نیز تاثیری در بهبود زندگی شان نخواهد داشت."
ولتر از جنگ و ملی گرایی متنفر بوده
به نظرش ملی گرایی "در حکم بانگ ظفرمندانه ی خروسی بود که بالای تلی از فضولاتش ایستاده است."
و جنگ رو اینطوری توصیف میکرد: "قتل، در جامعه ی بشری قدغن است. تنها قتل مشروع،قتلی است که همراه با صدای شیپور و طبل و نوای سرودهای حماسی باشد"
او حتی مخالف انقلاب بود و میگفت :" وقتی که توده ی مردم استدلال می کنند، همه چیز از میان می رود."
خلاصه متفکر سازش ناپذیری بوده
ولتر در تضاد کامل با ژان ژاک روسو، یکی دیگه از متفکرای قرن هجدهم بوده .
ولی وقتی متوجه میشه که مقامات سوئیسی میخوان کتابای روسو رو بسوزونن ، با خشم جمله ی معروفش رو ادا میکنه :
((من یک کلمه از آنچه تو می گویی قبول ندارم،اما تا دم مرگ برای اینکه تو حق سخن گفتن داشته باشی،مبارزه خواهم کرد))
جمله ی آخر واقعا عالی بود :)
ولی چه حرصی می خورده وقتی قسمت اولشو می گفته :D
اوهووووم
اصلا مریدش شدم :)))))
ووووووووو
من ادم کامنت گذاری نیستم هرچند میخونمت ...
ولی این جمله اخر واقعا خیلی خیلی خوب و خاص و جذاب بود ... قشنگ گرفت من رو با خودش .... خیلی ... باید بهش خیلی فکر کنم ...
عهههههه چقدر جذاب که میخونیم ^_^
منم خیلییییی گرفت! اصلا عجب چیزی گفت
به به
درود :))