یه عصر نشینی های زنونه ای بین خانومای فامیل بابام جریان داره و همه ی عمه ها و زن عموها و دختراشون و عروساشون به نوبت خونه ی یکی جمع میشن به صرف شیرینی و میوه،اختلاط میکنن و بعضا هم اخر مجلس همگی میرقصن :)))))
بعد اکثر این خانوما خانه دارن یا معلمن و تابستونا تعطیل
فقط عروس عموم ،مریم ، پرستاره و اگه شیفت شب داشته باشه نمیاد
و بخاطر مریم، همیشه کلی تایم رو جا به جا میکنن و یجورایی همه منتظر تصمیم مریم میشن برای قرارهاشون
خیلی بنظرم شاخ میاد مریم خلاصه :)))
پ.ن : از قشنگی دورهمی هاشون بگم که اگه یکی نتونه بیاد نمیگن حالا مهم نیست، تاریخشو انقدر جا به جا میکنن تا همه اوکی شن
قشنگی بعدیشم خاطراتیه که عمه ها و زن عمو ها از قدیماشون تعریف میکنن و مثلا اون موقع ها ارایشگر میاوردن تو خونه که براشون بند بندازه و بعد شیش،هفت تا دختر به ردیف توی افتاب مینشستن تا به نوبت صورتشون اصلاح بشه :))) بعد وقتی بابابزرگم یهو میومده چطوری هول میشدن و همه میدوییدن توی اتاق از شرم و حیا :))))
از قشنگی دیگشم اینکه حرفاشون خیلیییی خوب و قشنگ و گوگولیه و غیبتم اصلا نمیکنن. شاید چون همه حضور دارن :)))
(کلا جو خانواده ی بابام رو از نظر سطح اجتماعی خیلی بیشتر از خانواده ی مامانم دوست دارم . سطح اقتصادیشون هم بالاتره و بنظرم تاثیر خیلی مهمی رو گذاشته )
این عصر نشینی هاتون منو به سالها قبل برد .سنت خوبیه
بله بله :>>>