《 هیوم با تجربه گرایی در زمینه ی اخلاقیات مخالفت کرد. تجربیان همیشه گفته بودند توانایی تشخیص حق از ناحق ذاتی انسان است. مفهوم ، به اصطلاح ، حق طبیعی را از زبان بسیاری فلاسفه ، از سقراط گرفته تا لاک شنیده ایم . ولی به گفته ی هیوم، عقل نیست که گفتار و کردار ما را تعیین میکند.
عواطف ماست. اگر تصمیم گرفتی به آدم محتاجی کمک کنی ، این کار را به خاطر احساسات میکنی نه به خاطر عقلت.
پس به این نتیجه میرسیم که نمی توانیم عقل را معیار رفتار خود قرار دهیم. رفتار با مسئولیت ربطی به استحکام عقل ندارد ، بلکه منوط به گسترش دادن احساسات خود در مورد آسایش دیگران است. هیوم گفت : اگر من ترجیح دادم که تمام جهان ویران گردد تا انگشت من خراشی نیابد، این مغایر عقل نیست.
میدانی که نازی ها میلیون ها یهودی را کشتند. به نظرت عقل نازی ها ناقص بود یا حیات عاطفی آنها نقصی داشت؟
بسیاری از آنان بی اندازه تیزهوش بودند. تعداد زیادی از نازی ها پس از جنگ در دادگاه محکوم شدند ولی محکومیت آنها برای بی عقلی نبود. محکوم شدند چون آدمکشانی هولناک بودند.》
دنیای سوفی -هیوم