دلیجان بودن حالمو خوب نمیکنه. بخشیش برای اینه که از زن زندگی آزادی دورم. چه تو خونه و چه تو خیابون. و کلا میل بیرون رفتنمو از دست میدم تو این شهر.
پ.ن: حوصله ندارم سه روز کامل با اکیپ زهرا اینا باشم. کاش میشد وسطش یه روز برم خونه خودم و دوباره برگردم ولی نمیذارن.
پ.ن: دوباره وقتی پس گذاشتم که دلیجانم :> همونطور که پری گفت. خونه خودم که هستم احساس شنیده شدن میکنم چون هستید اطرافم و اینجا که میام صداهای تو سزم خیلی زیاد میشه باید بیام بنویسمشون دیگه.
منم گفتم...
من همیشه اینجا رو چک میکنم، مثل روتین چک کردن توییترمه :)))
منم کرمانشاه همین میشم. زندگیامون خیلی از خانواده دور شده، ربطی هم نداره چقدر دوستشون داشته باشیم.
قربونت برمممم که
اره دقیقا
یک روزش خوبه بقیش نه