She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

She is talking

واسه حرفایی که جاش تو اینستاگرام نیست :>

میخوام توی مدتی که دارم کتاب فلسفه‌ی ترس رو میخونم، کمتر با ترس زندگی کنم. فقط برای یک بازه‌ی موقت زندگیم. که ببینم چه حس و حالی داره و اگه خوب نبود برمیگردم به لاک محافظه‌کارانه‌ی خودم.

برای شروع امروز توی دفتر آلترناتیوی که دوسش داشتم رو اعلام کردم در حالی که پروژه زیر دست من نیست و ربطی به من نداشت

از دیر رسیدنم حرص نخوردم چون من قراره ۶ ساعت کار کنم و با بیشتر موندنم جبران میشه و نگرانی بیخود نداره. کما اینکه نیم ساعتم بیشتر کار کردم امروز.

از اعتراض زدن برای حقیر نترسیدم حتی اگر نمره‌امو کمتر کنه که محتمله چون یکبار توی کارشناسی همچین چیزایی گفته بود که اگه اعتراض بزنید یک نمره کمتر میشه نمره تون. ولی زدم و آخرشم گفتم به بیشتر شدن نمره ام امیدی ندارم ولی میخواستم منفعل نباشم و اعتراضمو بکنم.

تا این لحظه حس خوبی دارم :))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد